جواد رحیم پور
ششمین برگ از دفتر یادمان عنصر فعال هستی، هدی صابر معلم پروژه دار را در زمانهای میگشاییم که عقلانیت و رادیکالیسیم به شدت درکنش سیاسی واژگانی باژگونه مینماید ونوعی همراهی سیاسی بدون پرسش وشرط در سپهر سیاسی ایران جا خوش کرده است.
هدی صابر در نامه دفاع از اعتصاب خود به خانواده اش در مورخ 12/3/1390 مینویسد: «قصد قهرمانی و درگیری ندارم، اعتصاب فقط یک اعتراض است. حالم بسیار خوب است، نگران من نباشید. چپروی نمیکنم.» موید این عدم چپروی نامه مورخ 12/3/1390 وداع با مهندس سحابی است که در توصیف آموزه هایش باز مینویسد «تحققی بودن و در تخیل گام نزدن، در حد توش و توانت در دهههای شصت و هفتاد: تلنگرمان زدی، تصحیحمان کردی، و به هم آغوشیدن عقل و رادیکالیسم وصیتمان کردی»
هدی صابر در طی دو نامه جداگانه در یک روز به پرهیز از چپ روی تاکید میکند. البته اینها تنها تاکیدات هدی صابر در پرهیز از چپروی نیستند. او در جای جای نوشتههایش هم خطاب به جنبش دانشجویی و هم در تحلیل حوادث و رخدادهای پس از انقلاب و هم در آموزههای خود پرهیز از چپروی کودکانه را یادآوری مینمود.
با این حال پرسش این است که عدم چپروی آیا به منزله سکوت وخاموشی و دنبالهروی از جریان غالب زمانه است؟
فشار و سرکوب سیاسی در تاریخ ایران از پدیدههای مشهود و از تاثیرات فقدان توسعهیافتگی همهجانبه است. عقب راندن عوامل و نیروهای پیشران توسعه دردی است که هنوز استمرار دارد. توسعه از اراده و جانمایه همه مردم ایران و نهادها وساختارهایش حمایت و پشتیبانی نمیشود.
بر شاخ نشستن و شاخ بریدن، تجربه همه دورانهای تاریخی است و ترس از توسعه صرفا جنبه اعتقادی ندارد و اکنون با منافع کوتاه مدت برخی گره خورده است.
در مقابل این سوء رفتارها چاره کار چیست؟ طبیعی است نخستین گام خشونتزدایی از کنش سیاسی است. هر چند انقلاب خود محصول اعتراض مطلق و غیرسازشکارانه در مقابل رژیم پهلوی بود اما توافق عمومی بر سر آرمانهای انقلاب خود بستری برای خشونتزدایی از کنش سیاسی است. ارزش انقلاب فقط در استقرار یک نظام نیست. انقلاب تحقق آرمانها واصول توافق شده نیز هست.
رسیدگی و ارزیابی این آرمانها و وعدهها خود عمل مشروع و کنش مبتنی بر امر واقع و عقلانیت محض است.
به هر دلیلی که آرمانهای انقلاب و چارچوب نهادی آن برای تحقق خواستههای مردم دچار نا کارآمدی شوند، حق رسیدگی قانونی وجود دارد. این رسیدگی از مکاتبات رسمی آغاز وبه اعتراضات مشروع و قانونی ختم میشود.
آنچه مهم است فعال بودن در حوزههای سیاسی و اجتماعی با محوریت وفاداری به قانون و عزم و اراده کافی برای بهرهگیری از ظرفیتهای قانونی است.
نامه وداع با مهندس سحابی که سیری از زندگی و کنش سیاسی ایشان را در پی دارد، حضور مهندس سحابی در تمام عرصه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را نشان میدهد.
«شورای انقلاب و مجلس و سازمان برنامه صدر انقلاب، کشتار تاریخی مهر 58 در خزانه، نشر اندیشه در شرکت انتشار، موضع گیری یگانه در قبال برنامه تعدیل ساختار اقتصادی و ادغام در اقتصاد سرمایهداری جهانی، پخشانی «دیدگاه» توسعه درونزا در ایران فردا و نینالههای یک دهه اخیر» این عبارات گوشهای از کارنامه سیاسی، فکری و اقتصادی مهندس سحابی است.
از یکسو همکاری و تعامل در استقرار انقلاب، اعتراض به کشتار تاریخی مهر 58 وموضعگیری در قبال برنامه تعدیل ساختار اقتصادی در کارنامه مهندس سحابی وجود دارد و از طرفی پخشانی «دیدگاه» توسعه درونزا در ایران فردا را مشاهده میکنیم.
به تعبیری مهندس سحابی که الگوی عملی هدی صابر در «به هم آغوشیدن عقل و رادیکالیسم» است صرفا یک معترض حرفهای و یکجانبه نیست. مهندس سحابی معترضی وفادار به آرمانهای توافق شده ملت معترض بر کجرویها و بالاخره فردی صاحب صلاحیت و دارای برنامه است. این سه محصول وفاداری به آرمانهای توافق شده، اعتراض بههنگام نسبت به کجرویها و داشتن بینش مولفههای عقلانیت و رادیکالیسیم است.
هدای عزیز نیز در حد توش و توان خود، اعتصابش را صرفا یک اعتراض تلقی میکند و اطمینان میدهد که به دنبال چپ روی نیست.
شرایط کنونی نیز همواره بین این سه ضلع وفاداری به آرمانهای توافق شده انقلاب، اعتراض به کجرویها و داشتن بینش و آلترناتیو بهبود قرار دارد. غلتیدن یکجانبه به هرسو، خاستگاه زایش رادیکالیسیم نامعقول است. نیروهایی که بر وفاداری صرف تاکید میکنند و در مقابل اعتراض و یا شکلگیری آلترناتیو بهبود میایستند، در واقع عوامل و نهادهای ضد توسعه هستند. در طرف مقابل نیروهای متکی بر اصول توافق شده که صرفا به دامن اعتراض میغلتند و فاقد آلترناتیو بهبود هستند، گونه دیگری از رادیکالیسیم نامعقول را حمل میکنند.
بخشی نیز ضمن وفاداری به اصول توافق شده، با حذف اعتراض، به دنبال یک آلترناتیو مدعی بهبود حرکت میکنند و هر جا فشار وارد آمد به سمت وفاداری صرف حرکت میکنند که این نیز اگر چه حامل رادیکالیسیم بدون برنامه نیست اما واجد رادیکالیسیم آمرانه ومعطوف به قدرت است.
شرایط مطلوب، همان پرهیز از چپروی و با رویکرد مهندس سحابی است. اما امر واقع گزینه سوم را بر پیشانی اغلب تحولخواهان نشانده است.
این مرحله نیازمند خود انتقادی است، آنچنان که در توصیف آموزههای مهندس سحابی، هدای عزیز ذکر میکند« نقد بیرحمانه خود» به این موضوع نقد بیرحمانه استراتژیها وتاکتیکها را هم باید افزود.
بنابراین راه عقلانی و رادیکالیسیم را باید به نقد و ارزیابی آلترناتیو بهبود نیز تسری داد تا توان ظرفیت ادعایی، صورت تحققی و نه تخیلی پیدا نماید.
در سومین سالروز شهادت هدی صابر، واپسین نامه نگاشته شده از جانب وی برای اعضای خانواده تبیین دلایل اعتصاب، جهتگیری و استراتژی آن است. صابر در این نامه تصریح میکند که «قصد قهرمانی و درگیری ندارم، اعتصاب فقط یک اعتراض است. حالم بسیار خوب است، نگران من نباشید. چپروی نمیکنم».
متن کامل این نامه به همراه دستنوشته آن در ادامه میآید:
"بنام دوست"
فریده، حنیف، شریف و فیروزه عزیز
سلامتان میکنم و دوستتان دارم
شرایط سختی را در غیاب مهندس و فاجعه مرگ هاله خانم، سپری میکنم.
اما "او" همه جا حاضر و کمککار است.
لطفاً متن اعلام اعتصاب غذا چاپ شود و رسانهای
این تنها کاری است که از منِ دستبسته برمی آید
شرایط ما را سعی کنید که درک کنید
متن تسلیت به خانوادههای سحابی و شامخی رسانهای شود
متن نامه به مهندس نیز رسانهای شود.
قصد قهرمانی و درگیری ندارم، اعتصاب فقط یک اعتراض است
حالم بسیار خوب است، نگران من نباشید. چپروی نمیکنم
و یک واکنش آرام نشان میدهیم.
هر سه متن بی کم و کاست منتشر شود و لطفاً عین متن و بی غلط
خدا اگر خوب باشیم با ماست
هدی 12/3/90
فیروزه اگر بچهها سفر بودند، اقدام شود
ما از 5شنبه اعتصاب را شروع کردهایم
لطفا نامه دلیرثانی به دست خانمش برسد.
«به نام رفیق اول و آخر»
مهندس سلام
روح رهاییطلبت بالاخره از پیکر خسته و کوفتهات، بیرون زد و پر گرفت. در رخ بی رخی با مرگ، اهل تقلا نبودی و سبکی روح را بر فرسودگی جسم ترجیح میدادی.
شاید قطره قطره و درج به درج، جان فرسودن و خود مستهلک کردن، سختتر است از یک لحظه جان دادن و روح رهاندن.
مهندس خسته نباشی
از مصرف بیوقفه جوهر جان در طول زمان و در زنجیره مایهگذاری دوران به دوران در
انجمن اسلامی دانشجویان دهه بیست، نهضت مقاومت ملی دهه سی، نهضت آزادی دهه چهل، حمایت از جوان اولان چهل – پنجاه، شورای انقلاب و مجلس و سازمان برنامه صدر انقلاب، کشتار تاریخی مهر 58 در خزانه، نشر اندیشه در شرکت انتشار، موضعگیری یگانه در قبال برنامه تعدیل ساختار اقتصادی و ادغام در اقتصاد سرمایهداری جهانی، پخشانی «دیدگاه» توسعه درونزا در ایران فردا و نینالههای یک دهه اخیر
و نیز از شش دهه زندان به زندان و عمر گذراندن در
قصر، برازجان، اوین، عادل آباد و 59 عشرت آباد
مهندس سپاس
از آموزه هایت؛
سنتها و قانونهای «او»
وزانت کتاب آخر
تحققی بودن و در تخیل گام نزدن
ورز اندیشه و نه تکرارش
هویت ایرانی
دیانت وجودی
قابل کشف بودن مصدق
توسعه خودبنیاد
نقد بی رحمانه خود
و
اخلاق سیاسی – اجتماعی
مهندس
در خلاء آموزگاران کیفی دهههای بیست – پنجاه؛
مصدق ارشد
و
طالقانی، بازرگان، شریعتی و حنیف نژاد سترگ
در حد توش و توانت در دهههای شصت و هفتاد
تلنگرمان زدی
تصحیح مان کردی
و
به هم آغوشیدن عقل و رادیکالیسم
وصیتمان کردی
از دست فشردن «آخر» و گریبان بوسی «واپسین»، از پرچم سه رنگ بر جسم آرمیدهات کشیدن، زیر تابوتت گرفتن و دور حسینیه طوافیدن و به «او» تحویل دادن، بازماندم؛ نشاد که نشد. «حکیم» نخواست که نخواست. اما هم «او» در کنار اصل بقای انرژی و عشق،
بقای «آموزش»
را نیز «اصل»انده است:
- کتاب آخر را میجورم
- مصدقات را می«کشف»ام
- برای ایرانت می«تکاپو»یم
اطمینان دارم گرمای تب و تاب ایرانیخواهانهات به سردی خاک، فائق خواهد آمد.
مهندس، دلخوش بودم به پریدن روحت، اما «روح»ات را نیز با محو فجیع «هاله»ات، مچالاندند و زخماندند. اما «رفیق»، تیماردارست؛
تیماردار مهندس و هالهاش
مهندس، همه مسیر، ناکامی نبود، دلخوشیهای بزرگی پیش رویت است:
جهان بی «لغو»
جهان تمام «سلام»
مهندس
دوستت دارم
با ویژه تأکیدهایت میزیم.
برگرفته از یادنامهی ششمین سالگرد شهادت هدی صابر