هشتمین سالگرد شهادت هدی صابر روز جمعه 24 خرداد در مزار این اندیشمند و فعال اجتماعی در قطعه 100 بهشت زهرا برگزار شد. در این مراسم که با حضور جمعی از علاقمندان و خانواده هدی صابر جریان داشت، مینو مرتاضی لنگرودی به ارائه بحث پرداخت. در ابتدای مراسم ابوطالب آدینهوند بحث دکتر علیرضا رجایی با عنوان «جان شیفته» را قرائت کرد که متن کامل آن به این شرح است:
علیرضا رجایی: جان شیفته
«دشوار است جهان پارهپاره و از همگسسته در یگانگی روح و ایمانی تکافتاده به وحدت برسد. این یک بیان شاعرانه یا رومانتیسمی موقّر امّا میانتهی نیست، توضیحی است از طوفانیترین مقاطع تاریخ امروز ایران.تلاش انقلابیان مشروطه و جانفشانیهای محلّهی امیرخیزِ تبریز برای تاسیس نظم و جهانی دیگرگون، بازتابی از همان کوشندگی و تلاطمی بود که ویرانیِ ازنفسافتادهی تاریخ ما را به تحرّک دراورد. دههها بعد بنیانگذاران سازمانهای سیاسی، خوابگردهای شبزدهای نبودند که وضوح واقعیت از مقابل چشمانشان میگریخت. روایتهای دقیقتری که امروز از آنان میخوانیم و میشنویم، نشان میدهد که "سازمان" در نزد آنها فراتر از مفهومی بوروکراتیک یا الیگارشیک، طرحی نه از پیشتعیینشده که آجری ابتدایی از آیندهای بود که میبایست خطوط و زوایای آن بتدریج کامل و در متن جامعه محو شود.
امروز، روزمرّگیهای خفهکننده با همه زوال و انحطاط آن، وجه غالب زندگی است، زیرا به حق، این انتخابی کمآسیب و کمتر مخاطرهآمیز است. امّا قهرمانان این روزگارِ سقوط کرده در تکرار و زوال نیز، باز و همچنان، همان ایمانهای بیقراری هستند که خطوط هستیِ آنها با تلاطمهای طوفانی معنا میشود. تلاطمهایی از آندست که به شکلی نمونهوار در جان شیفته هدی صابر نیز بود. هدی از یکسو رو به دانش توحیدی داشت و از سویی به اهمیّت و ضرورت دانش اجتماعی آگاه بود.آمیزهی این دو ساحت از دانش، میراثی عظیم است که طی چند دهه در ایران شکل گرفتهاست و در راس یکی از قلّههای آن علی شریعتی جای دارد.مسلّم است که نظم دانشگاهیِ مستقر به جِد این سنّت را نادیده بگیرد زیرا در غیراین صورت دغدغهی نان و نام و ابتذالِ خویش را باید به یکسو نهد.به همین دلیل است که صابر هرگز دانشپژوهی آکادمیک از نوع مرسوم آن نشد و پیوسته در ساحت قیاملله متذکّر به بیداری و ناخرسندی از وضع موجود بود. قیاملله یعنی دانش متعهدی که به طور همه جانبه به عرصهی نقد نظری و عملی وارد میشود. این نقدی است که در ساحت نظر متوقف نمیماند و با نقد اخلاقیِ وضع مستقر، تا حوزه ضروری عمل نیز گسترش مییابد. همسویی با چنین سنّتی بود که هدی را در جایگاهی یگانه قرار میداد و در عصر زوال اتوپیا و شکست انقلابها، نشان داد که اتوپیا همانقدر واقعی و ملموس است که خود او با گوشت و پوستش.
اکنون هدی صابر در تاریخ ما بیش از آنکه به نام اندیشمند، فعّال سیاسی، روزنامهنگار یا محقق شناخته شود به عنوان پهلوان شهرت دارد، زیرا پهلوان آن کس است که در عصر تراژدی و زوالِ اخلاق و تباهیِ جهان، با وجود همهی تنهاییها و بییاوریها، قامت برمیافرازد و تیرهای کینهتوز بلا یکایک بر جان او فرومیایند تا اثبات کنند که روزگار جوانمردی و امید به رهایی به پایان رسیدهاست. پهلوان امّا یکه و تنها میایستد و فوران خونِ او بر باران تیربارها ریشخند میزند زیرا ایستادگی او بهانهی عجز و نتوانستن را از ما میگیرد و در لحظهای از هستی، یادآور میشود انسان همان موجودی است که آسمان بر وی نماز میگزارد و جباریت و ارتجاع، یارای غلبهی بر او را ندارند. این مشی پهلوانانهی هدی صابر بود که او را بر آن داشت در دقیقهای تکرارناپذیر دو رکعت نماز بیبدیلی را به جای آورد که وضوی آن درست نمیآمد الّا به خون.»
مینو مرتاضی: هدی و انسانبودگی
پس از این مقدمه از مینو مرتاضی لنگرودی دعوت شد که به طرح بحث خود بپردازد. ایشان گفت: «در جمع شدن و ذکر خیر نام دوستان توسط دوستداران اتفاقی که میافتد این است که هر کسی از ظن خود یار دوست میشود و او را چنان توصیف میکند که خود دریافته است. در واقع ما با یادآوری دوست نه تنها با فراموشی مبارزه میکنیم، بلکه در هر یادآوری بازتعریف رخ میدهد. واقعیت این است که هستی دوست در غیاب فیزیکی او چونان شدت نیرویی بر وجودمان مسلط میشود و از او گفتن و از او شنیدن را برای ما دلپذیر میکند تا بابی بگشاید برای ادامهی هستی. در این حال گویی دوست است که زندگی از سر گرفته است. فکر می کنم زندگی هدی وقفهی کوتاه و درنگی در تاریخ نسل انقلاب بود و همچنین هاله. بدون شک هدی فرزند زمانهی خویش و خصال خویشتن بود. هدی آرمانخواهی جدی، بی تزلزل و باورمند بود. او همچون انقلابیون پیش از خود و همنسل خود روحی بیقرار و مابین زمین و آسمان داشت. تصویر ذهنی این سرشت، انسانی را تصور میکند که پا بر زمین و سر در آسمان دارد. ساحتی که سکونتگاه انسانهای آرمانخواه و انقلابی و آشنای نسل انقلاب این سرزمین ستمدیده است. افسوس هدی بیحد میشد وقتی به چشم خود می دیدید که بسیاری از نسل انقلابی و آرمانخواه برای به دست آوردن قدرت و ثروت چگونه به نرمی آهی که از سر حرمان از سینه روانه میشود، شرافت انسانیشان را ترک می کنند، رام و سر به زیر چشم از اسمان برمیگیرند و ساکن زمین خاکی میشوند. هدی با چشم دوختن لجوجانه به خورشید پای فشردن بر زمین سعی میکرد به یاد آنان و بسیاری از ما بیاورد که ساحت زیست انسان مابین زمین و آسمان است نه مادون خاک. هدی سعی داشت بگوئید انسانبودگی یعنی سربرافراشتگی در برابر فراموشی و انسان بودن یعنی پشت سر گذاشتن فرودها و رهسپار هزار هزار هزار فراز شدن. همگی با زمزمههای آشنای هدی به هنگام درد را به یاد داریم؛ آنجا که میخواند باز امشب در سر شوری دارم؛ باز امشب در اوج اسمانم، رازی باشد با ستارگانم. و هر شب شوری در سر و نوری در قلب بیقرارش حس میکرد. هدی دست اموزی و اهلی شدن را شایستهی انسان نمی دانست؛ از این رو برای هدی ساحت زندگی انسانی قابل تقلیل به سکونتگاهی بر خاک نبود. برای رفت و آمد به ساحت انسانی یعنی ساحتی بین شهر خدا و شهر زمین، میبایست زندگی زمینی ارزش و اعتبار و معنایی آسمانی و خدایی پیدا می کرد. فرودها انجا معنا مییابند که به منزلهی سکویی برای پرواز عمل کنند و لاغیر.»
سخنان پایانی فیروزه صابر
در پایان فیروزه صابر خواهر شهید هدی صابر ضمن تشکر از همه دوستان حاضر، تصریح کرد «با توجه به برنامهای که روز چهارشنبه به مناسبت رونمایی از کتاب «فروپاشی» هدی برگزار شد، نمیخواهیم خدمت دوستان باشیم، ولی افتخار دادید و حضور یافتید.» این فعال مدنی افزود: «یکی از توفیقهایی که پیدا کردیم با کمک دوستان بخشی از آثار هدی را که فکر می کردیم در شرایط موجود هم هنوز پاسخ به بخشی از نیازهای جامعه میدهد، به نشر آنها کمک کنیم؛ از جمله کتاب فروپاشی که هدی در سن جوانی حدود 23-22 سالگی انجام داد ولی به قول دوستان و استادان هنوز جای دفاع از این کار پژوهشی موشکافانه هست. به خصوص وقتی در بطن آن میرویم، تنمان میلرزد که شرایط همچنان وجود دارد و بسیاری از فکت های مورد اشاره در کتاب در زمانهی حاضر با ابعاد خاص خود هنوز وجود دارد. وظیفهی ما است که به نشر این کتاب کمک کنیم. به همت و یاری همهی شما میتوان این کار را کرد. هر چه بیشتر آثار هدی را میبینیم، بیشتر به مظلومیت او پی میبریم. چون خیلی خاموش و ساکت و ناشناخته بود؛ هیاهو نمیکرد. از این جهت ما فکر میکنیم وظیفهمان است که به نشر آثار هدی بپردازیم و به هر حال اینها همه در امتداد شرایط و سختیای پیشامد که بعد از از دست دادن مهندس سحابی و حادثه از دست دادن هاله، در وضعیت شکننده ای بودیم و هدی با این روش و شکلی که فکر میکرد خودش در کنج زندان وظیفهاش را انجام میدهد، هرچند برای مرگ نرفت، به خصوص در ملاقات آخر تاکید داشت سالم هستم و ورزش کردم، اما اتفاقی که افتاد و فرصت طلایی بازیابی بعد از سکته از او گرفته شد، هدی را از ما گرفت. جای بسیاری از دوستان خالی است؛ به خصوص نرگس محمدی که پریروز به من زنگ زد و یاد هدی را در 21 خرداد گرامی داشت؛ برای سلامتی او که عمل کرده دعا می کنیم؛ دوستان عزیزی که همیشه اینجا بودند، آقای کیوان صمیمی، آقای آقاخانی و آقای روئین عطوفت و بسیاری از دیگر دوستان که در اسارت و حبس هستند و متاسفانه شبیه ماجرای هدی این هفته به شکل دیگری اتفاق افتاد. وظیفهی زندان است که مراقب جان زندانی باشد. وظیفهی ما است که برای همهی دوستان و همهی عزیزانی که در زندان بودند و جانشان را از دست دادند، فاتحهای قرائت کنیم. انشاءالله زندانیان ما هم آزاد شوند.»
مراسم با قرائت فاتحه دستهجمعی به پایان رسید.