پرینت
بازدید: 3996

نقدى بر عملكرد دفتر تحكيم وحدت

تحكيم وحدت؛ هويت، سبكبالى، كارورزى

 

 هدى صابر

منبع: ماهنامه ایران فردا، شماره۶۳، آذر  ۱۳۷۸ (۱)

 

ولاتظنوا بى استثقالاً فى‌حقً قيل لى، و لا التماسَ اعظامٍ لنفسى، فانه من استثقل الحق ان يقال له او العدل ان يعرض عليه، كان العمل بهما اثقل عليه، فلا تكفوا عن مقالةٍ بحق، او مشورةٍ بعدل

مرا چنان مپنداريد كه درباره حقى كه به من گفته مى‌شود احساس سنگينى مى‌كنم، يا در بند آنم كه مرا بزرگ شماريد، چه هر كسى كه از حقى كه به او گفته يا عدالتى كه به او عرضه شود احساس سنگينى كند، عمل كردن به آنها براى او سنگينتر است بنابراين از گفتن سخن حق يا اظهار نظر عادلانه خوددارى نكنيد.

 در جامعه‌اى كه نقد خويش به مفهوم خودزنى تلقى مى‌شود

 كمتر فرد و جريانى به ضرورت نقد پى مى‌برد

 و معدود افرادى از شنيدن انتقاد چهره در هم نمى‌كشند

استقبال از نقد خود و برپايى همايشى براى طرح انتقاد، ميمون و در خور تقدير است. اما پذيرش نقد و كاربست آن بس مهمتر از برپايى همايش نقد است. چنانچه همايش نقد به پذيرش نقد و تصحيح پس از آن منجر شود، خود عين تعالى و زمينه‌ساز ارتقا به مدارهاى بالاتر است.

در وارسى كلام و نوشتار امام على در نهج‌البلاغه به دفعات به ضرورت نقد برمى‌خوريم. امام على همزمان با تأكيد بر ضرورت نقد عريان حتى در مورد خويش، مضمون و روش نقد را نيز ارائه مى‌كند:

  •  - نقد به قصد حل مسئله صورت پذيرد
  •  - نقد با صراحت و شفافيت ارائه شود: و امحض اخاك النصيحةً كانت او قبيحةً
  •  - نقد شونده، نقد نقادان را با نظر خود درهم آميزد:

 "رأى و نظر را همچون شيرى كه براى بيرون آوردن كره آن در ميان مشك مى‌ريزند و مى‌زنند، بزنيد".

  •  - پذيرش نقد، پله تكامل است.

من با تأسى به روش مورد توصيه على )ع( و به عنوان عضو كوچكى از جريان بزرگ ملى - مذهبى ايران و نيز فردى خارج از حاكميت و بس مشكل‌دار با رخدادهاى دهه ۶۰ و گذشته دفتر تحكيم وحدت، نقد خويش را نه به قصد تحقير، سركوفت و سركوب كه به منظور ايجاد زمينه‌اى به سهم خود براى ايفاى نقش هرچه مسئولانه‌تر و دموكراتيك‌تر فعالان تحكيم و انجمنها در مرحله نوين حيات سياسى - اجتماعى مردم ايران، مطرح مى‌كنم. نقدى صريح، روشن و به دور از تعارفهاى معمول:

در شهريورى كه گذشت دفتر تحكيم ۲۰ ساله شد. ۲۰ سال خود يك عمر است؛ از تولد تا قدبرافراشتن يك جوان رعنا. ۲۰ سال دوره نسبتاً مناسبى براى طرح انداختن يك تحليل روندى است. بر اين اساس حيات ۲۰ ساله دفتر تحكيم وحدت به ۴ دوره قابل قسمت است:

 ۱ - شهريور ۱۳۵۸ تا تعطيل دانشگاه در تير ۵۹.

 ۲ - تير ۵۹ تا تغيير دولت در سال ۶۸.

 ۶۸ - ۳ تا دوم خرداد ۷۶.

 ۴ - دوم خرداد ۷۶ تاكنون.

 به طور طبيعى هر يك از ادوار چهارگانه از روح، مضمون و ويژگيهاى مخصوص به خود برخوردار است.

 

 دوره اول

در پى نقطه عطف تاريخى بهمن ۵۷ و آغاز ترم تحصيلى در اسفند ماه همان سال دانشجويان مسلمان دانشگاهها كه نقش ويژه‌اى در دوران اوج انقلاب و فروپاشى رژيم شاه ايفا كردند در گستره‌اى همه‌شمول و نه بر محور يك ديدگاه فكرى خاص، انجمنهاى اسلامى و سازمانهاى دانشجويان مسلمان را به منظور سامان دادن به فعاليتهاى خويش تأسيس يا احيا كردند. در ماههاى نخست فعاليت، انجمنها و سازمانها تمامى دانشجويان مسلمان را با گرايشهاى مختلف فكرى - سياسى دربرمى‌گرفتند. اما به تناسب صف‌بنديهاى فكرى - سياسى خارج از دانشگاه، در درون جنبش و نيز در بخش مذهبى آن مرزبنديهايى صورت گرفت و زمينه بروز و ظهور گرايشهاى متفاوت را پديد آورد. در پى اين روند "انجمن دانشجويان مسلمان" )هواداران سازمان مجاهدين خلق ايران( و "جنبش دانشجويان مسلمان" )هواداران جنبش مسلمانان مبارز( اعلام موجوديت كردند و به فعاليت پرداختند و بدين ترتيب بخش مذهبى جنبش دچار انشقاق و انفكاك طبيعى شد.

در شهريور ۵۸ نمايندگان انجمنهاى اسلامى و سازمانهاى دانشجويان مسلمان با احساس ضرورت همگرايى بيشتر به ايجاد "اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان دانشگاهها" )دفترتحكيم وحدت( مبادرت ورزيدند. دست يازيدن به وحدت و تأسيس سازمان مابه‌ازاى آن حق طبيعى فعالان انجمنها بود. فعالانى كه از خطوط فكرى - سياسى گروههاى مسلمانِ خارج از دانشگاه جدا و به تفكر روحانيت نزديكتر شده بودند.

فعالان انجمنها يا اعضاى دفتر تحكيم در اين مرحله هم درد دين داشتند و هم درد انقلاب. هم ساده‌زيست بودند و هم ضدامپرياليست و نافى استثمار. اما هم آنان به نسبت فزونى حس هم پيوندى با روحانيت از مختصات فكرى پيشين خويش كه متأثر از امواج دهه ۵۰ شريعتى - مجاهدين بود، فاصله مى‌گرفتند. تحكيم از آغاز تأسيس همزمان با احساس شيفتگى نسبت به شخص رهبرى انقلاب و برقرارى رابطه مريد و مرادى با آن، "حق انحصارى" دفاع از انقلاب را براى خود مفروض و همه نيروهاى دانشجويى "غيرخود" را توطئه‌گر و برانداز و دشمن انقلاب و اسلام محسوب مى‌نمود. اين احساس ويژه، "حق‌ويژه"اى را در ذهن و عين به دنبال داشت. اقدام به تسخير سفارت و تعطيل دانشگاه ذيل عنوان "انقلاب فرهنگى"، دو عمل مترتب بر چنين حس و تفكرى بود. در خصوص توجيه تصميم و عمل سكتاريستى تعطيل دانشگاه، در مرامنامه تحكيم چنين آمده است:

 »انبوه نارساييها و عمق انحرافات و خرابيها آن چنان زياد بود كه جز با توقف نظام دانشگاهى و پى‌ريزى اساسى دانشگاه اسلامى درمان آن غيرممكن بود. از اين رو حركت انقلاب فرهنگى توسط انجمنهاى اسلامى دانشجويان آغاز گرديد...«۲

فارغ از آن "حس" و "حق"، تحكيم در دوره نخست حيات خويش از سازمانى كارآمد و كم‌مصرف برخوردار بود. اقدام به تسخير سفارت و حركت موسوم به انقلاب فرهنگى را مجزا از انگيزه‌ها، محتوا و سرانجام آنها مى‌بايد دو عمل بزرگ به حساب آورد. بويژه تسخير سفارت را مى‌بايد مهمترين و پربازتاب‌ترين عمل در كل دوران حيات جنبش دانشجويى قلمداد كرد.

 

 دوره دوم

مترتب بر حركت انحصارطلبانه، مكانيستى و تصفيه‌گرانه موسوم به انقلاب فرهنگى تحكيم و فعالان انجمنها با پس‌زمينه‌اى از غرور و تبختر ناشى از تسخير سفارت، به كسب موقعيت انحصارى در دانشگاهها نائل آمدند. اعضاى انجمنها در دوران تعطيل دانشگاه )تير ۵۹ تا مهر ۶۲) با برخوردارى از اين موقعيت در تصفيه و پاكسازى دانشجويان و اساتيد نقش بس فعالى ايفا كردند و پس از بازگشايى دانشگاهها با احساس رسالتِ پاسدارى از منافع نظام مستقر، در عمل به بازوى نظام در دانشگاه تبديل شدند.

پس از تعطيل دانشگاه تحكيم با پذيرش عملى فرمول تاريخى "روشنفكر فرودستِ روحانى" و خودكم‌بينى تاريخى در قبال روحانيت، هم به اسلام رسمى تن داد و هم هر تصميم و حركت خود را مشروط به تصويب و تأييد ولايت فقيه و روحانيت ساخت. در مرامنامه تحكيم كه پس از تعطيلى دانشگاه تنظيم و ابتدا به نظر آقايان جوادى آملى، صانعى و خامنه‌اى و سپس به تصويب نمايندگان آنها رسيد،۳ در مورد اصول كلى دفتر تحكيم وحدت چنين تصريح شده است:

 - »اعتقاد به اسلام فقاهت به عنوان اسلام راستين كه در حوزه‌هاى علميه جارى است«...

 - »اعتقاد به ولايت فقيه )با حدود و شرايطى كه امام خمينى مد ظله العالى بيان كرده‌اند( به عنوان تبلور اسلام راستين...«۴

در مرامنامه در مورد مشى عقيدتى - سياسى دفتر نيز چنين مى‌خوانيم:

 - »ايجاد و حفظ ارتباط منظم و پيوسته با مقام ولايت فقيه از طريق تماس مستقيم و غيرمستقيم توسط رابط يا نماينده ولى فقيه در تشكيلات سراسرى اسلامى دانشجويى«.

 - »اعتقاد به ارائه نتايج مطالعات و تحقيقات عقيدتى خود به فقها و اسلام‌شناسان معتقد و متعهد به ولايت‌فقيه جهت تصويب به منظور صيانت فكرى تشكيلات اسلامى دانشجويى«.۵

بانيان دفتر تحكيم جدا از آنكه در مشى، خود را به مقام ولايت موكول ساختند و نتايج مطالعات و تحقيقاتشان را به تصويب فقها مشروط و خويش را در كليت اعتقادى محتاج به "صيانت" معرفى كردند، در مشى فرهنگى نيز "اعتقاد به نظام تعليم و تربيت حوزه‌هاى علميه به عنوان سيستم اصيل تربيتى اسلامى و مبنا قرار گرفتن آن در تدوين نظام واحد تعليم و تربيت كشور"۶ را پذيرفتند. از سويى در مشى تشكيلاتى نيز بر "اعتقاد بر ضرورت حضور فقها و اسلام‌شناسان مورد تأييد ولى فقيه در تشكيلات اسلامى دانشجويى جهت نظارت بر اسلامى بودن فعاليتهاى آن" و "وسيله بودن تشكيلات در طول ولايت فقيه" تأكيد ورزيدند.۷

در اين مرحله، تحكيم هم در حوزه انديشه و تفكر و هم در عرصه عمل، استقلال و پويايى خاص سازمانهاى دانشجويى را از دست داد و طى فعل و انفعالاتى از نهضت به نظام تبديل شد و به طور طبيعى "خصلت نقادى" خود را نيز در پى "موكول" شدن، تحت "صيانت" قرار گرفتن، از كف دادن پويايى و تبديل از نهضت به نظام از دست داد. تحكيم پس از بازگشايى دانشگاهها به امكانات رسمى نيز "وابسته" شد و برخى از فعالان نيز خط بهره‌مندى از "مواهب" را پيش گرفتند و ذائقه را با طعم رانت آشنا كردند. اما در همان حال بودند فعالانى كه در پى آغاز جنگ با شهر و امكانات وداع گفته و به عرصه دفاع از ميهن گام نهادند. مردان ساده‌زيست، بى‌چشمداشت، مردم‌گرا و آرمانخواهى كه براى دفع تجاوز و آزادى سرزمين جان فشاندند و تعدادى نيز در فاجعه هويزه در دى ماه ۵۹ مظلومانه به شهادت رسيدند. ولى حاتمى دانشجوى خط امام شهيد هويزه و محسن وزوايى فرمانده سپاه قبل از فتح خونين‌شهر از اين جمله مردانند كه مورد احترام و ستايش بوده، هستند و خواهند بود و ما به رغم اختلاف ديدگاههاى آن زمان همواره به يادشان قامت راست مى‌كنيم و فاتحه مى‌خوانيم. پدر و مادر سالخورده آذرى ولى حاتمى سالها پس از شهادت وى در ياخچى‌آباد تهران همچنان در يك خانه چهل مترى شبيه به آغل زندگى مى‌كردند. اين نمونه‌ها نه به دليل شهادت كه افزون بر آن به خاطر پايبندى به نوعى منش و مرام و زيست آرمانى از احترام ويژه‌اى برخوردارند.

در دوره دوم حيات تحكيم بخشى از فعالان نيز در بدنه، مديريتهاى ميانى و فوقانى دستگاهها و نهادها جذب شدند.

دوره دوم حيات تحكيم را مى‌توان دوران طور به طور شدن و از كف دادن خصائل پيشين، عنوان داد.

 

 دوره سوم

به دنبال خاتمه جنگ، فوت رهبر انقلاب، تغيير دولت و آغاز جريان استحاله و دگرگونى در شعارهاى اقتصادى نظام، دفتر تحكيم با واقع شدن در فضايى مميز با فضاى دهه اول انقلاب، به نقطه مرزبندى با شرايط جديد رسيد و در رديف منتقدان درون نظام قرار گرفت.

مرزبندى با جريان استحاله، نقد برنامه تعديل ساختار اقتصادى، مواجهه با جريان راست به هنگام حذف چپ از مصادر قدرت، ميل به سمت ديدگاههاى محدودكننده قلمرو دين و حساس شدن ذهنى در قبال قلمرو اعمال ولايت فقيه از خصوصيات دوره سوم حيات تحكيم به حساب مى‌آيند.

 

 دوره چهارم

دفتر تحكيم در مسير مبارزات انتخاباتى هفتمين دوره رياست جمهورى به دوران تازه‌اى از حيات خود وارد شد. تحكيم كه در كشاكش انتخابات تلاش ويژه‌اى در جهت حمايت از نامزد اصلاح‌طلب به نمايش گذاشت، پس از انتخابات نيز در نقش يكى از حاميان اصلى برنامه توسعه سياسى ظاهر شد.

بروز تمايلات دموكراتيك، گرايش ملايم به استقلال، تلاش افزونتر عملى، سعى در ايجاد تقابل ميان ديدگاهها با استفاده از تريبونهاى دانشجويى و مواجهه عملى با جريان راستِ مانع تحول، از ويژگيهاى مرحله نوين حيات تحكيم‌اند.

 

 سمت مثبت

در نگاهى از فراز بر سير حركت بيست ساله تحكيم و با دقت به وضعيت كنونى آن، سمت موقعيت فعلى تحكيم را مى‌توان مثبت تلقى نمود. تحكيم در مرحله جديد

  •  از موكول بودن به خوداقدامى
  •  از وابستگى به استقلال نسبى
  •  از آسودگى ذهنى به جستجوگرى ذهنى
  •  از عدم تأثيرگذارى اجتماعى دهه ۶۰ به مؤثر واقع شدن

راه برده و فكر آزادى نيز به انديشه عمومى آن رسوخ كرده است. اكنون تحكيم با گذر از مراحل پيشين در مقطعى از زمان قرار دارد كه جامعه در حال تحول ايران از جنبش دانشجويى انتظارات ويژه‌اى دارد. پاسخِ در حد توان به انتظارات مطرح، در قدم نخست مستلزم تبيين نقادانه حركت گذشته، بذل دقت ويژه به تواناييها - محدوديتهاى كنونى و ترسيم افق آينده است. نسل كنونى انجمنهاى اسلامى وارث برخى كاستيها، نابسامانيها و وابستگيها از گذشته‌اند، اما خود نيز مستقل از ميراث پيشين با بحرانهايى چند مواجه‌اند. بحرانهايى كه مى‌بايد محل تعمق و چاره‌جويى قرار گيرند.

 

 بحرانهاى پيش روى

از زاويه ديد يك نظاره‌گر بيرونى چنين به نظر مى‌رسد كه دفتر تحكيم وحدت و انجمنهاى تحت پوشش آن هم اينك با شش بحران مواجه‌اند:

 بحران هويت

حساسيت رو به كاهش نسبت به هويت مذهبى و عنايت ناكافى در قبال محكمات اعتقادى اعضاى انجمنها را شايد بتوان جدى‌ترين بحران پيش روى انجمنها قلمداد كرد. از پيگيرى سير تحولات درونى سالهاى اخير انجمنها چنين برمى‌آيد كه برگزيدگان انتخابات سالانه شوراى انجمنها هر سال نسبت به سال قبل و در مقايسه با پيشينيان خود از تقيدات مذهبى كمترى برخوردارند. تنزل فرهنگ مذهبى در ميان اعضاى انجمنهاى اسلامى و همچنين شوراى مركزى تحكيم نشان از اين سير دارد.

اين بحران كه خوره آتى تحكيم و انجمنها تلقى مى‌شود، ريشه در دورى از مباحث ايدئولوژيك، كم‌بها دادن به آموزش و تأثيرپذيرى از آموزه‌هاى دهساله اخير كه مذهب را به كنج خانه دل مى‌راند، دارد.

 بحران استراتژيك

مجهز نبودن به يك استراتژى حداقل، حاوى تحليل مشخص از شرايط، تشخيص موقعيت و كارآيى‌هاى جنبش دانشجويى در دل شرايط و تعيين جايگاه تحكيم در جنبش، ضعف بارزى است كه خود را در مراسم سالگرد دوم خرداد )سال ۷۸)، سلسله حوادث مترتب بر فاجعه كوى وبالاخره قائله موج، به نمايش گذاشت. فاصله داشتن از بحثهاى جدى استراتژيك، ماندن در مدار روزمرگى، ارضاء شدن در پاگرد اخبار و فعال نكردن ذهن در جستجوى ملاط تحليل، تحكيم و انجمنها را گام به گام از دستيابى به يك چارچوب استراتژيك دور كرده است.

 بحران تشكيلاتى

خلاء سازمان كارآ نيز همچون بحران هويت در همان منظر نخست، وضوح و روشنى دارد. نوع مواجهه با رخداد كوى در فاصله سه روزه شنبه تا سه‌شنبه (۱۹ تا ۲۲ تير ۷۸) بيان گوياى ضعف سازماندهى و مديريت تحكيم بود. نپرداختن به طراحى تشكيلاتى، به فراموشى سپردن آموزش تشكيلاتى، عدم تقيد تشكيلاتى و تن دادن به نوعى رخوت و رهايى در كنار پاسخگو نبودن اعضاى تحكيم و همچنين انجمنها به يكديگر مجموعاً بحران سازمانى رارقم زده‌اند.

 بحران وابستگى

پيوند تنگاتنگ با امكانات رسمى و دو دهه بهره‌مندى بدون محدوديت از منابع مالى و مادى نظام، نسل نو را عملاً از كم‌مصرفى و خلق امكان به دور رانده است. مسدود شدن راه استفاده از برخى امكانات در پى حوادث كوى، نسل نو تحكيم را نسبت به عوارض سوء وابستگى به امكانات خود نيافريده تا حدودى آشنا ساخت.

فارغ از اين پيوند، وابستگى تحليلى و تغذيه فكرى - سياسى از يك بلوك خاص نيز خودمحل تعمق و بررسى است.

 بحران روحى - روانى

گرچه در كشاكش انتخابات رياست‌جمهورى و نقطه برجسته دوم خرداد، جنبش دانشجويى و فعالان انجمنها به عنوان نيروى اصلى آن به نوعى "زنده"گى دست يافتند، اما تحولات ماههاى گذشته چنين نشان داد كه تحكيم و انجمنها در مواجهه با امواج تكان‌دهنده، در رويارويى با شرايط زبر و خشن و در برابر راست مهاجم و غوغاسالار و جوساز، از آمادگى لازم روحى - روانى برخوردار نمى‌باشند. اين بحران در تقابل با فاجعه كوى و غائله موج هويدا شد.

 بحران محاسبه‌گرى و نگاه به قدرت

در يكى دوسال اخير اعضاى شوراى مركزى دفتر تحكيم و همچنين اعضاى شوراى مركزى انجمنها به نوعى تبديل به يك طبقه ممتاز شده‌اند و فاصله ميان آنها با توده فعال انجمنها محسوس به نظر مى‌رسد. همزمان با ميل به طبقه‌شدن و امتيازات خاص طلبيدن و فاصله گرفتن از بدنه انجمنها، محاسبه‌گرى با مضمون ترسيم آينده فردى و نگاه به قدرت نيز در ميان قشر فوقانى تحكيم و انجمنها مشهود مى‌باشد و نوع برخورد آنها با مسائل سياسى مشابه برخورد ميانسالانِ فاصله گرفته از آرمان، محاسب و قائل به كسب موقعيت وآينده‌سازى فردى است.

گرچه مجموعه بحرانهاى يادشده بى‌ارتباط با خلاءهاى نظرى، استراتژيك، سازمانى و اخلاقى خارج از دانشگاه نيست و از آنها به طور جدى متأثر است اما فعالان تحكيم و انجمنها به سهم خويش مى‌توانند در تخفيف بحرانها ويافتن راه برون‌رفت، مؤثر واقع شوند؛

  •  - بود مذهبى نه با مضمون شكل‌گرايى نازل دهه ۶۰ كه با تجهيز به فرهنگ مذهبى، مناسبات درون‌سازمانى برادرانه ملهم از فرهنگ مذهبى و توسل به شيوه‌هاى توحيدى حل اختلاف، به طور جدى تحكيم و انجمنها را در حفظ هويت مذهبى و دورى از استحاله اخلاقى - فرهنگى يارى مى‌كند.
  •  - در دستور كار قرار دادن مباحث استراتژيك، رويكرد به آموزشهاى استراتژيك و طراحى برنامه‌هاى كوتاه و متوسط مدت در دفتر و تسرى آن به انجمنها، پاسخى مرحله‌اى به بحران استراتژيك تلقى مى‌شود.
  •  - طراحى سازمان كار متناسب با استراتژى حداقل و همخوان با مرحله كنونى حيات سياسى - اجتماعى، تقسيم كار، مسئوليت و تقيدپذيرى و پاسخگويى تشكيلاتى، تحكيم و انجمنها را از خلاء سازمانى موجود رها خواهد ساخت.
  •  - بازگشت به كم مصرفى و ساده‌زيستى، كاهش هزينه‌ها و اتكا به هميارى مالى همه اعضا و فعال كردن ذهن در خلق امكانات مالى و مادى، مسيرى است مقابل مسير وابستگى به امكانات. مسيرى كه با ذات دانشجو نيز عجين است.

در همين حال حضور در درون حاكميت و فعاليت در يك جبهه فكرى - سياسى مستلزم وابسته بودن و تغذيه تمام و كمال از آن جبهه نيست. مى‌توان حامى و هم پيوند بود اما وابسته نبود. توصيه به عدم وابستگى به يك جريان به مفهوم رويكرد تحكيم به اپوزيسيون نيست و استقلال از درون و بيرون از حاكميت مد نظر است. مى‌توان با همه مرتبط بود اما از موضع مستقل.

  •  - اگر بپذيريم كه در ايران اصلاحات نيز از مسيرى زبر و خشن مى‌گذرد و جريان راست سركوبگر به سادگى تن به پذيرش تحول نمى‌دهد، فعالان تحكيم و انجمنها نه با چشم‌انداز برخورد و مواجهه فيزيكى كه از منظر فعاليت قانونى - علنى و به دور از خشونت نيز مى‌بايد آمادگى روحى - روانى حضور در روند را دارا شوند.
  •  - برقرارى مناسبات برابرانه و برادرانه ميان اعضاى شوراى مركزى تحكيم و انجمنها با بدنه، ايجاد هم‌سطحى - همطرازى در روابط، درك ضرورت پاسخگويى مسئولان به توده فعال و عمل به آن، رويكرد به دانشجو و پشت كردن به قدرت و تعبيه مكانيسم محاسبه‌گرى جمعى به جاى محاسبات فردى و آينده اندوزانه نيز مى‌تواند حلال بحران محاسبه‌گرى و نگاه به قدرت به حساب آيد.

نسل نو تحكيم و انجمنها مى‌بايد دريابند كه با كت و شلوار و سامسونت و ذهن معطوف به قدرت نمى‌توان مبارزه كرد. اگر با كت و شلوار و سامسونت بتوان بسكتبال بازى كرد، مبارزه هم مى‌توان كرد. يك بسكتباليست يا پرنده يا دونده نه به دليل نمايش اندام كه به خاطر استفاده از كتف و بازو براى شكافتن فضا پيراهن بدون آستين به تن مى‌كند. نسل نو با "هويت، سبكبالى و كارورزى" مى‌تواند از بحرانهاى پيش روى به سلامت عبور كند و مسئوليت تاريخى خود را ايفا نمايد.

تحكيم و انجمنها در طول دو سه سال اخير انرژى وسيعى آزاد كرده و در سطح نسبتاً گسترده‌اى دست به عمل زده‌اند. به گوش جان شنيدن وصيت يكى از بزرگان كه؛ "يك مثقال عمل، يك خروار جمعبندى" ايجاب مى‌كند كه فعالان و مسئولان، جمعبندى حركت پس از دوم خرداد را به طور جدى و بى‌مماشات در دستور كار قرار دهند. انجمنها در طول اين مدت يك خروار عمل كرده‌اند اما تا حال يك مثقال جمعبندى ارائه نداده‌اند.

كارآيى اصلى همايش نقد آن است كه مسئولان و فعالان بنا به روش پيشنهادى على، نقد ديگران را با نظر خود در هم آميزند، بزنند و محصول شفابخش تحصيل كنند.اين انتظار همه كسانى است كه با حساسيت به تحولات تحكيم و انجمنها مى‌نگرند و ايفاى نقش مسئولانه تحكيم را در شرايط بس حساس كنونى نه به عنوان متولى جنبش دانشجويى كه به عنوان سازمان اصلى، طلب مى‌كنند.

حق جوشان است

انسان بن‌بست شكن

 

 پى‌نوشتها

 ۱. اين مقاله متن پردازش شده سخنرانى در همايش نقد و بررسى عملكرد دفتر تحكيم با نگاه به آينده در روز ۱۱ آبانماه ۱۳۷۸ است.

 ۲و۳و۴و۵و۶و۷ - مرامنامه دفتر تحكيم وحدت انجمنهاى اسلامى دانشجويان دانشگاهها و ساير مراكز آموزش عالى كشور.

مسیر جاری:   صفحه اصلی بینش و اندیشهسخنرانی‌ها
| + -
استفاده از مطالب سایت با ذکر ماخذ مجاز می‌باشد