در نگاه دیگران» شاخه:بینش، روش و منش
پرینت
بازدید: 4916

 

یاشار دارالشفاء

منبع: یادنامه دهمین سالگرد پرواز عزت‌الله و هاله سحابی و هدی صابر 

خرداد 1400

«اين دوره زمونه كسي حوصله قصه شنفتن نداره

                              (دیالوگ قیصر خطاب به خان‌دایی، فیلم «قیصر»)

 

یک دهه از مرگ رفیق معلم و مبارزی گذشت که خود راوی ماه خرداد بود؛ راوی حنیف، راوی هم‌پیمانان عشق؛ و اینک چه سخت است و دشوار که ما باید راوی او باشیم؟! راوی هم‌پیمانان عشقی چون خود هدی صابر، انسان‌هایی بزرگ و هم‌پیمان می‌خواهد و ما کوچکتر از آنیم که به روایت بنشینیم.

من عشق‌ام را در سال بد یافتم

که می‌گوید مأیوس نباش!

هنگامی که من به زندان اوین (بند ۳۵۰) وارد شدم، یک سال و نیمی از مرگ او می‌گذشت و هنوز نشانه‌های تأثیری که بر روحیۀ زندانی‌ها گذاشته بود را می‌شد دید:

گر بدین سان زیست باید پاک

من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه

یادگاری جاودانه بر تراز بی‌بقای خاک

با این همه اما می‌توان به ضرس قاطع گواهی داد که صابر دستکم از ۸۸ به این سو، خود را تنها می‌دید. کوچ به زاهدان و انرژی گذاشتن برای مسائلی که همواره برایش اولویت اول بود و مخالفتش با شرکت در انتخابات ۸۸ و نقدهایش به جنبش سبز از حیث کاستی‌های محتوایی و شکلی آن (فقدان عدالت‌خواهی و فقدان حضور فرودستان)، باعث شد که حتی در مجموعۀ دوستان هم‌مسلک خود، ملی-مذهبی‌ها، متحدی نیابد.

همین وضع به نحوی دیگر در زندان هم برقرار بود. فاصله‌گذاری واضح او با اصلاح‌طلبان در زندان و مقاومت و ایستادگی با روش و مَنشی که برای او نمونه‌نمایش «حنیف‌نژاد» بود و اصولش را هر بار از نو در سورۀ «طه» کشف می‌کرد، او را به هم‌پیمان عشقی دست‌نیافتنی بدل کرده بود.

از این رو عموماً در مواجهه با او دو دسته بودند:

یا آدمی منجمدشده‌ای در دهۀ ۵۰ می‌دیدنش که دچار «چپ‌روی کودکانه» است و به اصطلاح زیادی زنده مانده، و یا علاقه‌مندان به سبک و سیاقش بی‌آنکه فلسفۀ نهفته در پُشت آن را بدانند، طوطی‌وار به تقلید می‌پرداختند. چنین بود که انگار «با همه بود و هیچ کس با او نبود».

نگاهی که به مرام و مسلک پهلوانی داشت و سیاست رهایی‌بخشی که از آن بیرون می‌کشید، در کنار بازخوانی تاریخ نهضت‌های مردمی در پَرتو فضای بین‌المللی، ایدئولوژی، استراتژی، سازماندهی، ابزاری را برایش می‌ساخت که می‌توانست با تکیه بر بینش و منشی مسبوق به تاریخ بلند مبارزه، متناسب با زمینه و زمانه تاکتیک را تغییر دهد:

چنین بود که از روزنامه‌نگاری به ستاد انتخاباتی، و از مؤسسه پژوهش تأمین اجتماعی تا زاهدان، همچون رودی رونده بود که در نشیب دره سر به سنگ می‌زد.

صابر حتما که عارف بود اما نه از آنان که در کُنج عافیتی در پی معبود بگردند و با دوری از خلق تهذیب نفس کنند. او مصداق این جمله بود که «دل با یار و سَر با کار»؛ و کارش چیزی نبود مگر مهندسی هدف: هندسه دادن به آن و به اعتبار روشن کردن مختصاتش، سوار کردن فیزیکی (سازماندهی) روی آن تا که طرحی نو بر پهنه‌ي روزگار درافکنده شود.

ارزیابی سلوکِ شخصی او در جریان امر سیاسی، و چالش تکرارپذیری‌اش در زمینه و زمانه‌ای که ما هستیم، می‌تواند میراثی را مبتنی بر روش اندیشۀ استراتژی‌مدار صابر صورت‌بندی کند که به عوض مداوم شوکه شدن از خیزش‌ها و قیام‌های مردمی و سرکوب‌های حاکمیتی، ابتکار عمل را به‌دست گیریم و سوژۀ تغییر باشیم.

از هنگام مرگش تا به امروز، چه از رفیقان و یارانش و چه آنان که پهلوان را تاریخ مصرف گذشته می‌دانسته و می‌دانند، بارها و بارها به گوش خوبش حماقت خواندن مبادرت کردن او به اعتصاب غذا در اعتراض به مرگ هاله سحابی و کُشته شدنش توسط دژخیمان را شنیده‌ام؛ و آنچه در تمامی این اظهارنظرها فهمیده ناشده بوده و هست، عبارت است از بازخوانی درسی از یک هم‌پیمانِ عشق، رفیق امیرپرویز پویان، در جزوۀ «مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا»:

«هنگامی که هر اقدام کوچک اعتراضی در یک وضعیت بحران‌زده برای حاکمیت، مطلقیت توان سرکوبش را در اذهان توده‌های به چالش می‌گیرد، او (حاکمیت) چون خرس زخم‌خورده‌ای ديوانه‌وار حمله می‌کند. جز متحدين خويش، يا در حقيقت منابع نيرو و تغذيه خود به همه مشکوک است. هر نارضائی کوچک، هر حرکت شک‌انگيز، هر سخن ناخشنودانه، از سوی او با بدترين عکس‌العمل‌ها مواجه می‌شود. به زندان می‌اندازد، شکنجه می‌کند، و تيرباران می‌کند به اميد آنکه امنيت گذشته را بازگرداند. باری «لحظه مناسب» و «شرايط مناسب» واقعيت نخواهند يافت مگر آنکه عناصر انقلابی در هر لحظه از مبارزه خويش به ضرورت‌های تاريخی پاسخی مناسب دهند. آنچه می‌تواند اشتباه‌ناپذيری ما را صددرصد تضمين کند، فقط بی‌عملی مطلق است.» (نقل به مضمون)

 

دستگیری او در هنگامه‌ای که ضمن کار اجتماعی‌اش در زاهدان، درصدد گشایش بابِ فکری (کلاس‌های «باب بگشا»)‌ در میانۀ جنبشی بود که به زعم او نیاز به عُمق داشت، و همچنین کُشته شدنش در جریان حرکت اعتراضی‌ای که به اعتبار بیانیه‌اش عمیقاً مُهر و نشانی از یک سلوک شخصی را در پِی داشت، گواه درستی تحلیل پویان و عملِ مهندسی‌شدۀ صابر بود:

گاه باید در هنگامۀ عمل، درگیر باب‌گُشایی فکری بود و مهندسی کرد، و گاه در هنگامۀ اندیشه‌ورزی، درگیر سَدشِکنی.

مسیر جاری:   صفحه اصلی در نگاه دیگرانبینش، روش و منش
| + -
استفاده از مطالب سایت با ذکر ماخذ مجاز می‌باشد