در غياب خدا و مردم
عبداللَّه موحد*
منبع: ماهنامه ایران فردا، شماره ۴۶ ، شهریور ۱۳۷۷
از همان سال ۶۰ كه مجموعه "غيرخوديها" هم از حاكميت انقلاب و هم از جامعه سياسى بيرون رانده شدند و موهبتِ "تنفس" سياسى و فكرى انحصاراً مورد استفاده "خوديها" قرار گرفت، "حق ويژه" بهرهبردارى از امكانات نيز به عنوان حق "طبيعى" خودىها قلمداد شد. در همان تابستان سال ۶۰ ابتدا "كاروان اختصاصى" حج به راه افتاد. اندكى پس از آن تشكيلات "تربيت مدرس" به پاس تلاشهاى اعضاى انجمنهاى اسلامى در جريان "انقلاب فرهنگى" و رخدادهاى بعدى گشايش يافت تا فارغالتحصيلان "مكتبى" و متعهد به نظام براى كسب كرسى استادى و "بىنياز" شدن نظام از اساتيد "غيرخودى"، ميدان علم را نيز "تسخير" كرده و گرداگرد آن حصار بكشند. سفر سوريه، اختصاص سهميههاى ويژه دانشگاهى، تخصيص وامهاى قرضالسحنه سريعالوصول، استفاده مسكونى از منازل مصادرهاى به رايگان و يا به بهايى نزديك به مفت، اعطاى بورسهاى تحصيلى كانادا و انگلستان به مدرسانى كه بنا بود به تدريس در "مناطق محروم" مشغول شوند، تعلق گرفتن زمين و مسكن به اعضاى انجمنهاى اسلامى و "موجهين" ادارات و دستگاههاى دولتى و ... در سالهاى نخست دهه ۶۰ شرعاً "مباح" و با استدلالِ درونى "چراغى كه به خانه رواست، به مسجد حرام است"، طيفهاى خودى را پوشش مىداد. "كادرسازى" از نوع سفلهپرورى با اتكا به منابع مالى عمومى.
اما از ميانه دهه ۶۰ در يك مرحله "كيفىتر"، طيفهاى مختلف درون حاكميتى به محكم كردن "پايههاى اقتصادى بقا" و تأسيس "بنياد" با بهرهگيرى از تسهيلات و امكاناتِ "زيردست" پرداختند. در اين مرحله جدا از طيف راست كه بنيادهاى تأسيس شده در ابتداى انقلاب را به استثناى بنياد شهيد در دست داشت، طيف موسوم به چپ نيز "بنيادگرا" شد. در همين مرحله كه بازار "موافقت اصولى" نيز داغ بود، اغلب "يقهچركها" و "پيراهنچروكهاى" سال ۶۰، كت و شلوار پوشيدند و "سامسونِيت" به دست گرفتند. تأسيس برخى نهادهاى فرهنگى نيز در همين دوران صورت پذيرفت.
به دنبال پذيرش اجبارى قطعنامه ۵۹۸ و خاتمه جنگ، كنار رفتن دولت سالهاى ۱۳۶۰ - ۶۸، استقرار دولت جديد و در دستور كار قرار گرفتن برنامه "تعديل"، استفاده از "حق ويژه" ضرورت تاريخى بيشترى يافت و روند رانتخوارى با مضمون "سهم از نفت به قدر توان" شتاب افزونترى گرفت. از سال ۶۰ به اين سو در پى حاكميت مطلق "خودىها"، ابتدا "اصل نظارت مردم بر حكومت" از دفتر دوران زدوده شد و سپس در جريان استحالهاى كه با برنامه "تعديل" شتاب گرفت، "اصل ناظر بودن پروردگار بر اعمال" نيز "منسوخ" گرديد. لذا ساده است كه در غياب "خدا"، "مردم" و همه نيروهاى "غيرخود"، "حق برداشت مخصوص" از امكانات ملى بسيار طبيعىتر از قبل جلوه كند. "در خلايى كه نه خدا بود و نه آتش، همچنانكه "قانون تفريغ" بودجههاى سالانه بلااجرا گذاشته شد، حسابرسى از خودىها نيز بلامعنى بود.
در سالهاى اخير كه جناحبنديهاى تازهقدرت در حاكميت شكل گرفت، در درون روند "سازندگى" و جريان سردارسازى، "تزريق مالى" به قصد "تقويت" بنيه سياسى نيز "وجوب كفايى" يافت. كمكهاى شهردارى تهران در جريان انتخابات دوره پنجم مجلس و دور هفتم انتخابات رياستجمهورى، در همين چهارچوب معنا و مفهوم مىيابد. در چنين شرايطى، راست "مقتدر" نيز كه به طريق "اولى" از نظارت و كنترل "شرعاً" بىنياز است، بىسروصدا به بهرهگيرى از "سود حاصل از سرمايهگذارى وجوه امانىِ نزد دادگسترى" مشغول بوده است: ماجراى فضاحتبار ۳۵ ميليارد ريالى كه در هفته آخر مرداد ماه گذشته، افكار عمومى را به خود متمركز نمود.
در دوسال گذشته كه جنگ قدرت و تقابل جناحهاى درون حاكميت جدىتر از قبل و به تعاقب آن، افشاگريها از هر دو سوى، "شفاف"تر و تيزتر شده است، جامعه پس از آگاهى از پديدههايى چون "حساب مديران" و سوءاستفاده مالى در وزارت ارشاد در دوران تصدى وزير پيشين، ضمن آنكه از مرحله "تعجب" و "تحير" عبور كرده است، اخبارى از اين دست را به دقت تعقيب مىكند. اين خود قدمى است چرا كه پيش از آنكه مطبوعات نوپا امر خبررسانى را به عنوان يك وظيفه حرفهاى انجام دهند، كمتر خبرى از ميان فسيل مطبوعات رسمى به خارج درز مىكرد. اخبارى كه يلهگى مالى عصر قجر را در ذهن تداعى و ميان برخورد امروزين با "نفت" و برخورد آنروزين با "خراج"، رابطه مشابه تاريخى برقرار مىكنند. آن روز نيز راه نظارت مردم مسدود و خدا نيز آن چنان در "عرش" مشغول بود كه نظارت بر اين تكه از زمين را به سلطان قدرقدرت واگذار كرده بود.
"اشكال" اصلى حافظه تاريخى آن است كه مشابهتها و مميزههاى دورههاى مختلف تاريخى از يكديگر تشخيص و تميز داده مىشوند! غيبت خدا و مردم و "تركتازىهاى طبيعى" ناشى از اين غيبت، مشابهت اصلى اين زمان و آن زمان است. اما منصفانه است كه همزمان با مشابهتها، مميزههاى مربوط به موضوع نيز از ديده پنهان نماند. در آن زمان قانون هيچ كارآيى نداشت اما در اين زمان كه اخبار نقل و انتقالات آزادانه مالى بر ملا مىشود، استفاده "رويهكارانه" از قانون ضرورت مىيابد. ابتدا سود حاصل از سرمايهگذارى وجوه امانىِ نزد دادگسترى به حساب اين و آن منتقل و مورد بهرهبردارى قرار مىگيرد، آن گاه پس از نشت و پخش خبر، بانك مركزى در صدد تهيه "مصوبه قانونى" براى آن برمىآيد.
* عبدالله موحد نام مستعاری است که شهید هدی صابر برای نگاشتن بسیاری از مقالات خود در نشریهی ایران فردا از آن استفاده کرده است.