هدی، تحت هر شرایطی به تعهدش پایبند بود
سیر فعالیتهای حرفهای و اخلاق شغلی هدی صابر در گفتگو با فیروزه صابر (خواهر شهید صابر)
فیروزه صابر: در صدا وسیما اینگونه بود که حداقل یک تیم سه نفره به عنوان محور وجود داشت. این سه نفر عبارت بودند از پژوهشگر، کارگردان و تهیهکننده. البته طبیعتاً عناصر حاشیهای دیگری هم بودند. هدی کارش را با پژوهش آغاز کرد و در ادامه به تهیهکنندگی هم رسید؛ یعنی هم پژوهش و هم تهیهکنندگی را توامان خودش به عهده داشت. ولی عمدتاً در کار پژوهش نقش داشت. وقتی پژوهش انجام میشد با همکاری کارگردان و تهیهکننده سناریوی اصلی کار تهیه میشد که هدی هم در آن نقش داشت. بعد این سناریو به یک برنامه تبدیل میشد. در برنامههای تلویزیون یک پلاتو (pelato)و یک نریشن (Narration) وجود دارد. پلاتو یعنی همان نوشتههایی است که معمولاً مجری میخواند و نریشن متنی است که روی فیلم میآید. عمدتاً این متنها توسط خود پژوهشگر نوشته میشود. هدی همهی این کارها را خودش انجام میداد.
فیروزه صابر: مثلاً بحثهای صنعت نفت، توسعهی روستا، توسعهی اقتصاد و تحلیل برنامههای عمرانی قبل و بعد از انقلاب بود. یادم میآید در دههی هفتاد یک کار پژوهشی روی ماهواره انجام داد. آن موقع تازه بحث ماهواره بین مردم شکل گرفته بود. یک تحقیقی روی زمان و وقت کرده بود.* موضوعات بسیاری را مورد پژوهش قرار داد و جالب این بود که این موضوعات را نیز خودش انتخاب میکرد. البته اصولاً هدی موضوعاتش را خودش انتخاب می کرد و یا سراغ کارهایی میرفت که با روح و روانش سازگار باشد. البته اگر فرصت شد به برخی از ویژگیهای او در کار اشاره خواهم کرد.
فیروزه صابر: در آن دهه حساسیتی روی او نبود. اما در اواخر یعنی تقریبا از سال۷۷-۷۶ در صدا وسیما و قبل از رفتن، وضعیت به گونهای بود که کمتر کاری را به او ارجاع می شد. فضا به گونهای شده بود که کارها را به افراد خودشان اختصاص میدادند. ضمناً باید متذکر شوم که هدی در ضمن کارش هیچ موقع کار سیاسی انجام نمیداد. ولی بعد از زندان به طور کلی کاری به ایشان نمیدادند. هنگامی که خودش درخواست بازنشستگی پیش از موعد داد بلافاصله و سریع موافقت کردند. البته به یک موضوعی باید دقت شود که در مسیر تولید یک کار در صدا سیما چندین فیلتر وجود دارد که سانسورهای زیادی را منجر میگردد. آن موقع گروه اقتصاد و مدیریت آن منسجم و حرفهای بود و عنصر پژوهش بسیار مهم بود. ولی امروز پژوهش جایگاه چندانی در صدا و سیما ندارد. البته در آن موقع هم سانسور بود ولی افراد منجمله هدی پای کارهایشان میایستادند و سعی میکردند که در نهایت کار مفهوم خودش را از نظر موضوعی از دست ندهد. هدی واقعاً کارهای خوبی را انجام داد. در مباحث توسعه واقعاً کارهای جدی صورت داد. علاوه بر مطالعه کتابخانهای در یک موضوع در دست پژوهش، در صدا وسیما به فیلمهای خوب و مستند خارجی دسترسی داشت که خیلی کمک به او میکرد.
فیروزه صابر: بله. مثلاً بحث ”همپای وقت در بستر زمان“ که دربارهی اتلاف وقت در ایران است، نفت و ماهواره و یک سری دیگر هست. ”روستا منطقهی مغضوب“ هم مطلب خوبی بود. یک بخش کوچکی از این پژوهشها روی سایت ایشان گذاشته شده است. البته چون دستنوشته بوده باید تایپ یا اسکن شوند. بعضی از آنها علیرغم گذشت زمان هنوز آنقدر باارزش است که جا دارد که تلخیصی از آن را در اختیار دیگران قرار دهیم.
فیروزه صابر: در پروژههای ورزشی به صورت پراکنده کارهایی را انجام میداد. این کارها را فردی برای کارفرما انجام میداد. مثلاً این کتاب ”دوسال آخر“ یک نمونه از کارهای جنبی او بود. البته ”دو سا ل آخر“ پروژهی کاری نبود، بلکه یک پژوهش از روی علاقه شخصی خود هدی بود.
فیروزه صابر: برای این موسسه این کار انجام شد و مضاف بر آن یک نشریهای داشتند که در زمان مرحوم شبیرینژاد هدی در آن فعالیت میکرد. یک سری نشست تخصصی بر پایهی پژوهشها داشتند که هدی مسئول این نشستها بود. در واقع کارگاههای پژوهشی بود و هدی مسئولیت اجرا و انتشار آنها را بر عهده داشت. هدی اعتقاد زیادی به دکتر شبیرینژاد داشت. ایشان در زمان خودش یک عنصر بسیار سالم، حرفهای و کاری بود. خاطرم هست که آقای مهندس سحابی میگفتند که ما شبیه ایشان را در سازمان برنامه نداشتیم. تسلط ایشان به بحث بودجه خیلی زیاد بود.
فیروزه صابر: بله. در آن موقع در موسسه یک شورای پژوهشی بود که کار انتخاب موضوع، تصویب پروپزال اولیه و بررسی گزارشهای مرحلهای را بر عهده داشت. آقایان مهندس سحابی، دکتر کدیور، دکتر عظیمی، دکتر رئیسدانا، دکتر توفیقی، دکتر ساریخانی، همایونفر، دکتر پناهی و در یک مقطعی آقای دکتر راغفر از اعضای این شورا بودند. تیم قوی و خوبی بود. هدی هم دو سه پروژه داشت و همین مراحل برای آنها نیز طی میشد.
فیروزه صابر: بله. این مرکز قبل از دکتر شبیرینژاد وجود داشت، اما خیلی غیرفعال بود. ایشان واقعاً آنجا را احیا کرد. طرحهای بسیار خوبی را مطرح کردند. مثلاً بحث بیمهی همگانی که به مجلس رفت ایدهی همین دکتری شبیرینژاد بود. تیم پژوهشی و شورای مشورتی خوبی را جذب کرده بودند. واقعاً لازم است که روی ابعاد اجتماعی ایشان نیز یک کار جدی صورت گیرد. آدم بسیار آرامی بودند و به اندازهی بودی که داشتند، نمود نداشتند. بعد از ایشان هم کسانی آمدند ولی در آخر هم آنجا را تعطیل کردند. در زمانی که آقای دکتر ستاریفر رئیس سازمان تامین اجتماعی بودند و بعد در زمان آقای شریفزادگان، آقای دکتر شبیرینژاد حضور داشتند، ولی در دولت بعدی ایشان کنار گذاشته شدند.
فیروزه صابر: خانهی پژوهش نواندیش در سال ۷۸ تاسیس شد و من مدیر عامل بودم. البته اوایل، من سازمان مدیریت صنعتی بودم، چون یک تعهد اخلاقی برای کار داشتم عملاً در نواندیش فعال نشدم و سال ۸۰ در واقع آغاز فعالیت است. در آن موقع هم یک بحرانی وجود داشت و همهی اعضا را یکی پس از دیگری دستگیر میکردند. این شرکت با محوریت مهندس و دوستان دیگر از جمله هدی شکل گرفت. هدف این بود که مطالعات و پروژههای آموزشی و مشاورهای در زمینهی کارآفرینی و مطالعات اقتصادی انجام شود. به طور طبیعی مطالعات اقتصادی را هدی انجام میداد. در سال ۸۵ طرحی برای توانمندسازی و کارآفرینی در آبادان و خرمشهر داشتیم. هدی در طرح ”مزیتشناسی و فرصتشناسی اقتصادی آبادان و خرمشهر“ را در آن موقع که هنوز بندر محدود بود، به کمک تیمی که خودش تجهیز کرده بود، انجام داد. من خاطرم هست در آخرین جلسهای که طرح را ارائه میکرد، در طول جلسه از هماندیشیهای زیادی استفاده کرد؛ خاطرم هست دو سه نفر از کارشناسان خبره و قدیمی سازمان که در جلسه حضور داشتند میگفتند ما در سازمان برنامه مطالعات خیلی جدی داشتیم و داریم، ولی مطالعاتی را که از این منظر به موضوع نگاه کند، را ندیدهایم. میگفتند این طرح چند وجهی است، موقعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را مد نظر دارد و حتی پیامدهای سیاسی را نیز لحاظ کرده است و به یک عصارهای از راهکارها و پیشنهادات برسد که بتواند مسیر را باز کند. اکنون نیز برخی از مسئولین دارند به این طرح استناد میکنند و علاقهمند هستند که به روز شود. این پروژه را انجام داد و یکی دو پروژه در ارتباط با موسسهی عالی پژوهش سازمان تامین اجتماعی انجام داد، از جمله همان نهادهای خدمترسان عمومی کار خوبی را انجام داد. خیلی هم علاقه داشت که این را به صورت یک کتاب منتشر کند و در اختیار همه قرار دهد. هدی از اواخر سال ۸۶ و اوایل سال ۸۷ مدیر عامل خانهی پژوهش نواندیش شد. تا قبل از این تاریخ همواره عضو هیئت مدیره بود. در زمانهایی که در زندان نبود، در جلسات هیات مدیره خیلی فعال بود و در برنامه ریزیهای استراتژیک خانهی نواندیش نقش بسیاری داشت. صاحب ایده و فکر نو بود.
یک نکتهای هم که قابل توجه است، وقتی طرحهایی ارائه میشد و هدی اگر احساس میکرد کارفرمای یک پروژه چندان سالم نیست و پولی که از این طریق برای پروژه تزریق میشود، سالم نیست، از پذیرفتنش پرهیز میکرد. در مواجهه با این قبیل طرحها، یکی از کسانی که مکث نمیکرد و ”نه“ مطلق میگفت، هدی بود. البته خوشبختانه همهی هیات مدیره به محوریت آقای مهندس سحابی این حساسیت را داشتند. هر جلسهی هیات مدیره برای ما یک کلاس درس بود و به اخلاق حرفهای و سلامت مالی از هر نظر توجه میشد. در نتیجه طرحهای محدودی پذیرفته میشد. نگاه، فقط نگاه صرف اقتصادی برای کسب درآمد نبود. هدی براساس تمایلاتش در سالهای آخر که صبغهی اجتماعی شدنش خیلی بیشتر شد {طرحهایش نیز جهت خاصی پیدا کرد}. وقتی طرحهای توانمندسازی و کارآفرینی را میدید خیلی به فکر فرو میرفت که این مسیر میتواند خیلی از کانالها را باز کند. بعضی از مواقع میگفت که خیلی وقتها ما خیال میکنیم آدمهای سیاسی الگو هستند، در صورتی که افراد فعال در این زمینهها الگوهای اجتماعی بسیار خوبی هستند. در نتیجه بخشی از وقتش صرف اینگونه کارها میشد و در این سالهای آخر که مدیریت نواندیش را بر عهده داشت با مطرح شدن طرح زاهدان بیشترین وقتش را برای این طرح گذاشت.
فیروزه صابر: خیر. فعلامتوقف است.
فیروزه صابر: نه. فقط به صورت پراکنده کارهای پژوهشی در برخی حوزهها داشت. مثلاً در حوزهی ورزش یک کار برای فدراسیون فوتبال انجام داد. یک کار پژوهشی در حوزهی ورزش زنان هنگام ریاست خانم فائزه هاشمی صورت داد. یک پژوهش در زمینهی فوتبال به نام ”بسترهای پرورنده“ به انجام رساند. یک سری کار هم برای خودش انجام میداد؛ میراث پهلوانی که با همکاری آقای مختاری بود. یک ویژهنامه برای تختی با چشمانداز منتشر کرد. یک کاری را به صورت جدی برای مصدق دنبال میکرد. تا سال ۷۹ هم به صورت جدی با ایران فردا همکاری میکرد. کتاب ”سه همپیمان عشق“ را منتشر کرد که وقت بسیار زیادی برای آن گذاشت و حتی برای پیگیری مجبور به مسافرت به جاهای مختلف میشد. خلاصه ما هر وقت هدی را میدیدیم یا در حال خواندن و یا نوشتن بود. البته بیشتر مینوشت. حتی در مهمانیها هم در حال نوشتن بود.
فیروزه صابر: بخش عمدهای از ارتباط من با هدی در کار بوده است. در یک سالهایی در گروه اقتصاد تلویزیون با هم همکاری داشتیم و در خانهی نواندیش نیز با هم بودیم. هنگامی که فکر میکنم، چند عنصر بسیار قوی را در او میبینم. هدی در ضمن یک آدم کاملاً سیاسی بود. آدم سیاسی هم بیشترین دغدغهی ذهنش مربوط به مسائل سیاسی است و به همین علت ممکن است کار را خیلی جدی نگیرد. ولی هدی علیرغم اینکه برای کارهای سیاسی وقت میگذاشت در کارش هم بسیار جدی بود. و شاید تمایزش با خیلی از سیاسیون دیگر همین باشد. اولاً موضوعات کاریش را خودش اتنخاب میکرد و وظیفهای و سفارشی کار انجام نمیداد. هم موضوع کار و هم محیط کار و هم همکارانش را خودش انتخاب میکرد. در نتیجه پیرامونش همواره آدمهای اخلاقی، سالم و حرفهای وجود داشت.
دوم مسئولیتپذیری و تعهد کاریش بود. از حد تعهداتش فراتر عمل میکرد و تحت هر شرایطی حتی بحرانی، به تعهدش پایبند بود و کوتاه نمیآمد.
سوم دید همهجانبهگری او بود. اگر پژوهشی را انجام میداد، وجوه مختلف ـ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ... ـ را میدید که ناشی از چندوجهی بودن خود او بود. مثلاً اگر دقت کنید در کلاسهایش در همان زمان که یک موضوع تاریخی را بیان میکرد، از یک فوتبالیست، یک شاعر، یک نویسنده، یک هنرپیشه و ... هم مثالهایی مطرح میکند. به خاطر این ویژگی همهجانبهنگری، میشد تفکر سیستمی را در کارهای او دید. در زمینهی تفکر سیستمی چند کتاب هم خوانده بود. بیان یک خاطره در اینجا بد نیست. در زاهدان ما ۲۶ رشته داشتیم که باید به علت محرومیت وسایلش را خودمان تامین میکردیم. یکی از این رشتهها آرایشگری زنان بود که لیستی از وسایلشان را آوردند که دیدم هدی به خوبی اسم آنها را میداند و من نمیدانم! در واقع او قبل از جلسات با مطالعه، اطلاعاتش را کامل می کرد و هنگامی که در جلسهای حاضر میشد که قرار بود در خصوص کسب و کار برای آرایشگران صحبت کند، احساس میکردید که یک آرایشگر است.
مورد چهارم پشتکار او بود. در پژوهش کنجکاوی، پشتکار و همیت بسیار مهم است. من خاطرم هست که در پژوهشی که برای مصدق انجام می داد برای دیدن رئیس دفتر مصدق، ۳۰ مرتبه به منزل آنها سر زده بود؛ چون خانوادهی ایشان تمایل نداشتند که خاطرات گذشته برای آقای خازنی مرور شود. حتی از پشت پنجره اشاره کرده بود و خلاصه اینجوری وارد خانه شده بود و سعی کرده بود خانواده ایشان را راضی کند. واقعاً پشتکار زیادی داشت. یا برای مرحوم حنیفنژاد وقت گذاشت تا همه را پیدا کند. یک روحیهی خیلی قوی لازم است تا آدم کار را رها نکند.
پنجم اینکه، به کیفیت کار خیلی توجه داشت و تیم کاری را حرفهای انتخاب میکرد. خیلی اخلاق حرفهای داشت. به تیم کاریش خیلی توجه داشت، حتی به روحیهی افراد نیز دقت میکرد. به مسائل مختلف توجه داشت. سلامت اخلاق و مالی برایش بسیار مهم بود.
ششم مرزبندی او با کارهای سیاسیاش بود. یک آدم سیاسی ممکن است از فرصتهای اطرافش استفاده کند؛ البته ممکن است اشکالی هم نداشته باشد، ولی هدی هیچ موقع این کار را نمیکرد. در بحث کار، کار و در بحث سیاست، سیاست و در بحث ورزش، ورزش بود. به همین دلیل در آن حوزه میتوانست با همه کار کند. اگر سلامت مالی و اخلاق وجود داشت دیگر برای هدی مهم نبود که آن فرد چگونه فکر میکند، راست یا چپ است، اصولگرا یا اصلاحطلب است. مثلاً در پروژهی زاهدان تسهیلگری بود که با عقاید هدی صد و هشتاد درجه تفاوت داشت. ولی هدی در نوع ارتباط کاری بین او با بقیه فرقی نمیگذاشت. این ویژگیهای هدی بود.
پینوشت
* بخش عمدهای از این تحقیق با عنوان ”همپای وقت در بستر زمان“ به صورت الکترونیکی منتشر و در دسترس علاقمندان است.