در نگاه دیگران» شاخه:بینش، روش و منش
پرینت
بازدید: 10472

 

سید امیر طالقانی

 منبع: یادنامه هفتمین سالگرد شهادت

پروژه فکری هدی رضا زاده صابر چه بود؟ در پاسخ به این سوال م یتوان به آثار و فعالیت‌های فکری و عملی وی اشاره کرد و از جمله به دو اثر فکری مهم او «هشت فراز و هزار نیاز » و (0باب بگشا »مثال آورد و به تلاش‌های فکری وی در تاریخ و قرآن به عنوان پروژه فکری وی اشاره کرد. هرچند که صابر عمری نیافت تا آثار خود را به پختگی و کمال برساند و از جمله بتواند یک روش شناسی شفاف و منسجم برای نحوه رجوع خود به قرآن برسازد اما کوشش بی نظیر او در رسیدن به فهم نوین از هستی و کتاب بود که برخلاف مد روز سکولارمنش نبود و با روشنفکر بازی خانه نشین پرمدعا مرزبندی ذهنی و عملی داشت. هردو پروژه اصلی صابر نگاهی همزمان به تاریخ و امروز و کتاب و امروزی داشت و در واقع می‌کوشید تابلویی رابه تصویر بکشد که در آن هستی و کتاب و تاریخ و جامعه امروز ایران در جایگاه خود به تصویر درآمده باشند و هستی و کتاب و تاریخ راهنمای فهم جامعه امروز گردند و نقب به آن سه معبر امروز را تسطیح نمایند.

 صابر در هشت فراز و هزار نیاز با نقبی که در تاریخ معاصر ایران میزند هشت برهه مهم جامعه ایران را به عنوان قله‌های سرنوشت ساز این تاریخ برمی گزیند وی در صدد آسیب شناسی تاریخ معاصر ایران برای آسیب شناسی امروز و شرایط امروز جامعه‌ای است که در آن به سر می‌برد از منظر او «الان همه مرعوب لیبرالیسم نو هستند.تا این حد که بخشی از روشنفکرها تصریح می‌کنند که مسئله ایران را همین لیبرالیسم نو باید حلکند و الگوی افغانستان و عراق الگوی خوبی است و چه دلیل دارد که مبارزه درون جوش باشد» و به این دلیل در رجوع اوبه به هشت حادثه مهم تاریخ ایران «حنبش تنباکو، جنبش جنگل، ملی شدن صنعت نفت، ، جنبش 39-42؛، سال‌های 40 تا50،؛ انقلاب اسلامی و اصلاحات)) به کامیابی‌ها و ناکامی‌های این هشت فراز و ارتباط آن‌ها با نیازهای امروز جامعه ایران وآنچه خود او تسطیح معبر برای امروز می‌نامید پرداخته می‌شود و در گام بعدی وی با جلسات « باب بگشا » گویی به ارائه راهکار پرداخت. جلسات هشت فراز صابر نوعی تبیین وضعیت موجود و پرداختن به واقعیت بود و در باب بگشا او مطلوب خود را بیان می‌کرد و می‌کوشید الگوی مطلوب خود را به تصویر بکشد.

نگرش صابربه تاریخ معاصر ایران را که در هشت فرازتبیین می‌کند نگرشیکارکردی - انتقادی است. یعنی او ضمن اینکه تاریخ را از شکل مردهو بی عمل بیرون می‌آورد، فرازهای مهم تاریخی را در بطن حوادث روز بررسی و آسیب شناسی می‌نماید. این مباحث صابر که پس از انتخابات سال 84 ارائه شد در پی آن بود که نشان دهد که برخلاف عده‌ای ,تاریخ ایران مسدود شده نیستو یاس تاریخی روشنفکران را مورد نقد قرار دهد. صابر با بررسی هشت فرازمهم جنبش تنباکو، انقلاب مشروطه, نهضت ملی شدن نفت، قیام پانزده خرداد، جنبش 40 و 50، انقلاب اسلامی واصلاحاتنشان می‌دهد که این فراز‌ها می‌توانند همچون سیلو‌های انباشته و لبریز حداقل منبع سد جوع مردمان امروز باشند. صابر می‌کوشد نشان دهد تاریخ ما مملو از «بنگر بنگر » است و مردمان امروز را به نگرش و عبرت و توشه گیری برای رفع مشکلات امورز فرا می‌خواند.کارآیی و گره گشایی‌هایی که برای بررسی هشت فراز تاریخی مهم تاریخ معاصر ایران در نظر دارد در مرحله اول تجهیز حافظه تاریخی استو در مرحله بعد درک و دریافت عمومی از سیر تحولات تاریخی و در گام بعد درک سنن الهی در تاریخ و دستیابی به درک استراتژیکمبتنی بر تجهیز تاریخی و تجهیز به توان جمع بندی است. وی می‌کو شد از منظرفلسفه تاریخ به ویژه تحلیل تاریخیهگل ومارکس بهدرک توجیدی از تاریخ دست یابد , نقشی که بر نقش انسان به عنوانتغییر دهنده, کنجکاو، پیش رونده به سمت حقیقت و بااستفاده از امکانات هستی پیش می‌رود. وی با تحلیل توحیدی اینچنین به تحلیل هشت فراز مهم تایخ ایران می‌پردازد و می‌کوشد درکی جدید ار این هشت فراز ارائه دهد.

 صابر در در دیباچه جلسات باب بگشا که در پشت جلد تمام جزوات این جلسات منتشر شده است، متنی را با قلم شیوای خود آورده است که در حقیقت لب لباب مباحث وی و بیانگر نگاه بنیادینش می‌باشد.در این متن قرآن یک را ه برای حل بحران گفتگوی انسان و خداست و تمام تلاش وی گذر از این بحران با یک رابطه‌ی صافدلانه است. وی در این متن می‌گوید:

«تو از منی، خویشاوند منی، نه رعیتمی، نه ابواب جمعی ام، احترام از سر ترست نخواهم، رابطه منفعلانه ات نطلبم، رویکرد کاسبکارانه ات برنتابم،

ندای طالبانه ات، قدم رفیقانه ات؛ خوانش صافدلانه و مستمرت خواهانم،

حساسم بر مسیرت، بر روش ات و بر فرجامت

به دغدغه ات، به تکاپوی درونت، به مسیر تحقق ایده ات، به وجدت، دعوتم کن

در روند تحقق ایده ات یاری ات رسانم در سر خط کیفیت قرارت دهم

بر امکانات ات بیفزایم؛ مشاورت شوم

به مدار تغییر رهنمونت شوم، در کسب دست آورد تجهیزت کنم

من رفیقم، رهگشایم، باب بگشا نزد من آ»

در این واژه‌ها که گویی با تک تک سلو ل‌های صابر نگاشته شده عمق نگاه توحیدی و درک توحیدی وی از هستی سرشار است اما در این نگاه توحیدی نه انسان به عنوان بازیچه و تابع خدا که به عنوان یک موجود فعال و کنشگر و آزاد است که حتی خدا نیزانفعال و کاسب کاری وی را نمی‌پذیرد.

 آنچه صابر به عنوان راهکار بحران پیشنهاد می‌دهد و در واژه‌های بالا نیز حضور دارد، دعوت خدا به حضور مشارکتی انسان در عرصه زیست است.آنچه صابر می‌دانست و در قرآن نشان می‌داد مشارکتی بودن هستی و جامعه بود و اینکه بحران انسان امروز ایرانی غیر مشارکتی بودن به عنوان غیر فعال بودنش می‌باشد و تفکر خلّاق صابر و نگاه آفرینش گر وی در واژه‌های قرآن می‌خواست این نگرش مشارکتی را به انسان نشان دهد. خدای صابر طراح، مهندس، خالق، استراتژیست، ‌مرحله بند، صاحب ایده و تحلیل تاریخی، ایده پرداز، ‌منبع الهام و منشا عشق و امید بود که در ارتباط انسان با خدا بحرانی پدید آمده است و این بحران به عرصه‌های مختلف زیست انسان سرایت کرده است و باید برای خروج از این بحران متدولوژی تدوین نمود که خود او درصدد تبیین خلاقانه این متدولوژی بر مبنای کتاب قرآنبود.

 آنچه در تمام جلسات (0باب بگشا » خود را مینمایند و از واژه‌های صابربیرون می‌ریزد نگرش توحیدی وی به عرصه سیاست برای تولید نوعی جدید از سیاست ورزی بود که با نگرش روزمره به سیاست تفاوت دارد. وی نقطه بحرانی سیاست ورزی امروز را در این می‌بیند که خدای این دوران کوچک مدار، بیرون از کار، غیر ناظر، نامحسوس، نا بازدارنده، غیر همذات است. و مغز بحران این دوران را « شناخت خدا، جایگاه خدا و ارتباط با خدا » میداند و میوه این بحران‌ها را «جدایی از هستی و عضو فعال هستی نبودن » عنوان می‌نماید. صابر به 5گونه انسانی مواجهه به بحران اشاره می‌کند که عبارتند از:

  • 1)زیست در بحران
  • 2)فرار صوری از بحران
  • 3)توهم خروج از بحران
  • 4)فاصله گیری با بحران
  • 5)خروج از بحران

راه مطلوب صابر برای خروج از بحران تحلیل خود، تحلیل شرایط و راه برون رفت است و با بهره گیری از 60 آیه سوره آل عمران که بعد از شکست مسلمانان در جنگ احد نازل شده‌اند تبیین را شاه کلید خروج از بحران بر میشمرد که باید علت شکست را در درون خود جستو جو کرد و تزلزل و سستی را علت بحران میداند. صابر خود با بهره بردن از تبیین فوق بحث پیشاروی خود را «متدولوژی تبیین به جلو» عنوان می‌کند. وی دراین تببین رو به جلو همان مقدار که بحران را دینامیسم میدید انسان را نیز حلال می‌پنداشت و می‌کوشید بر این خلاقیت بر‌ای حل بحران تاکید کند و آن را برجسته سازد. تفکر صابر روح عصیانگری در برابر حباب روزمرّگیبود و می‌خواست فضای جدیدی به ارمغان بیاورد. و خود او بارها به تلویح با تصریحگذر از این حباب روزمرگی را در تبدیل شدن به آن چیزی می‌دانست که نامش را «کادر همه جانبه » نهاده بود. شخصیکه از کار نهراسد و مشتاقانه به استقبال بودن و تغییر دادن برود.برای او قرآنو تاریختلنگری از خدا بودند که باید بشر عمق آنها را دریابدو انسان را به کادر متعهّد و همه جانبه هستی تبدیل کند.. این نقش اساسی که صابر در کتاب قرآن و تاریخ برای انسان می‌یابد باعث می‌شود او بهبارورندگی انسان به عنوان عنصر تغییر در جامعه و تاریخباور پیدا می‌کند و می‌کوشدبه جای سخنان انتزاعیو برنامه‌های غیر انضمامیاز کوچک ترین حرکتهای انسانیدر جهت تحول مثبت استقبال کند و آن را ارج نهد چه این حرکت راه اندازی یک کارگاه در سیستان و بلو چستانتوسط خود او برای کار آفرینی باشد و یاتلاش فکری یک جوان برای ارائه فکر و اندیشه خود و یا تلاش‌های اندکبرای التیام دردهای نیازمندان باشد. صابر از کوچک‌های زیبا که به تحولات وسیع و بنیادی می‌انجامید حمایت می‌کردو بر نقش تحول آفرین آن‌ها در کتاب و تاریخ و هستی تاکید داشت.

صابر بی ادعا در برابر هژمونی سکولاریسم و نو الیبرالیسم می‌ایستد و در جلسات خود با عنوان باب بگشا از فراسوی مناسبات روز مره و هژمونی‌های بی مبنا به ارائه راهکاری جدید تر می‌رسد: گشودن باب ارتباط با خدا برای حل بحران امروز و تبدیل خدای ناظر به خدای مشاور و خدایی که انسان تغییر دهنده را به تغییر رهنمون می‌شود و او را در این مسیر تجهیز می‌کند. از این رو صابر از حرکتی سخن می‌گوید و با انتظار برآمدن نوع خاصی از سیاست ورزی می‌نشیند که می‌توان آن را «سیاست ورزی خدا محور» نام نهاد که اجزای آن عبارتند از:

  • 1)      این سیاست ورزی بر مبنای تبیین شرایط موجود شکل می‌گیرد، تبیینی که رو به جلو باشد.
  • 2)     شخص محور نیست بله استدالال محور است همانطور که صابر براساس آیات 84 تا 89 سوره مومنون آن را راهگشا می‌داند.
  • 3)     خدا در آن نقش کلیدی و به قول صابر نقش رزوه کلید را دارد. نقش راهنما و همراه و مشرف و رهنمون کننده به تغییر و تجهیز کننده.
  • 4)      کتاب دراین نوع سیاست ورزی از سایه بیرون می‌آید و به چراغ راه و نوت بوک تبدیل می‌شود کتابی که باید از آن بهره گرفت و از آن تجهیز شد.
  • 5)      کتاب دیگر تاریخاست که انسان باید خود آن را بسازد. تاکید صابربر تحول آفرینی اسنان و تلاش برای راهنمایی انسان‌ها به تحول آفرینی در تاریخ و ساخت آینده نوع سیاست ورزی خدا محور را از سطح سیات ورزی مرسوم و پارلمانی فراتر می‌برد و به نوعی امر سیاسی تبدیل می‌کند که سیاست آفرین است و اسطوره گفتمان تغییر را می‌آفریند.

صابر؛ تاریخ، هستی و کتاب و انسان را به عنوان یک مجموعه و منظومه‌ی مرتبط و هماهنگ می‌دید که باید از تفکیک آنها خود داری کرد واین نوع سیاست ورزی خدا محور می‌کوشید تا از متن به عنوان روش شناخت این منظومه بهره گرفت تا قوانین تحول را یافت و به مشارکت آگاهانه و فعالانه در هستی و تاریخ بپردازد. 

مسیر جاری:   صفحه اصلی در نگاه دیگرانبینش، روش و منش
| + -
استفاده از مطالب سایت با ذکر ماخذ مجاز می‌باشد