در نگاه دیگران» شاخه:بینش، روش و منش
پرینت
بازدید: 10647

 الهام شهسوارزاده

اگر مرگ نام کودکی بود اکنون در آخرین روزهای خرداد شوق اولین فراغت زندگی خود را از یک سال علم آموزی داشت. شور تماشای جهان با کوله بار یک ساله‌اش، کشف روزهای نو و ثبتشان در اولین دفترسفید زندگی. کسی چه می‌داند شاید گاه دقایقی دست والدش را رها می‌کرد تا پا بر زمین تنهایی بگذارد و حس خوب کسی شدن را بچشد.

شش سال از آن روز گذشته است که با تمام شوق به زندگی، مرگ به عنوان تنها فریاد علیه «تکرار بیدادگری علیه انسان‌های بی‌دفاع» برگزیده شد. در این شش سال انسان‌های بی دفاع زیادی به شلاق بیدادگری تازیانه خوردند. چه فرق می‌کند بیداد با سنگینی فقر، کمر بشکند یا با شلاق شکنجه سینه‌ای را بدرد؟ با تلخی تحقیر در دل قومی بغض بکارد یا با سنگ تبعیض آرزوهایی را در نطفه خفه کند؟ با چنگال جنگ کاشانه‌ای را آوار کرده باشد یا با سیلی تکفیر جوانه‌ای را بی‌ریشه کند؟ و چه فرق می‌کند این انسان بی دفاع چه نام داشته باشد؛ نرگس باشد محصور در چهاردیواری اوین یا اواره‌ای بی‌نام که هیچ چهاردیواری‌ای جایش نیست؟ این بیدادگری هرروز علیه انسان‌های بی‌دفاع تکرار می‌شود و به دنبالش شکواییه‌ای، همخوانی در یکی از ده‌ها شبکه اجتماعی و یا ناله‌ای در گوش شب.

اگر مرگ نام کودکی بود اکنون در آستانه ورود به هفت سالگی بود و از پس نوباوگی به نونهالی می‌رسید. چهره‌اش شکل می‌گرفت، کم‌کم نشانه‌های عادت‌ها و سلایقش هویدا می‌شد. دست به انتخاب می‌زد؛ دوستی، هم صحبتی، یا حتی رنگی و درنگی در میانه‌ی روزمره‌گی‌اش.

اما حقیقت این است که آن‌های و هوی گریه‌های دوستداران خردادماه در بیمارستان مدرس نوید تولد کودکی را نداد. مرثیه‌ای بود که به رهگذر زمان آرام می‌شود. آموزش‌های صابر به ارزش‌های اخلاقی و امیدهای شب‌تاب در دل شاگردانش تبدیل شد، اما چراغ گرمابخش محفلی نشد. همچون دیگر گوهرهای این سرزمین، درخشید، تک ستاره شد و به آسمان‌ها رفت. اگرچه خود در خلال آموزش‌های تاریخ نقد وارد به جریان شریعتی را این می‌دانست که «بستری برای جست و خیز» نیرویی که آموزش‌های شریعتی آزادکرده بود، نیافریدند(هشت فراز، هزار نیاز، مبارزات دهه ۴۰-۵۰، صفحه ۳۳۴) و بجز تک عناصری، عملا بازوی دیگر جریانات شدند. این داستان «در این وانفسای وطن» تکرار شد و تنها متحدهای بزنگاهی برای این صندوق و آن گروه و آن کمپین تولید شد. تاکید هزارباره صابر بر «خلق نو» و «بناگذاری» به شاگردانش الزاما به مولود جدیدی منتهی نشد. آموزه‌های صابر اگرچه انگیزه‌بخش مسیرها و متضمن چهارچوب‌های اخلاقی برای بسیاری شد اما حق این است که هنوز غنای مفهومی که بتواند بستر پایه‌گذاری یک خط فکری را (چه در نگاه به تاریخ، اقتصاد و سیاست و چه در راه قرآن) داشته باشد پیدا نکرده است. می‌توان در این امر انگشت اشاره را به خود ساختار آموزه‌های صابر نشانه رفت و یا نحوه تربیت و ارتباط‌گیری با شاگردانش و یا ظرف و زمانه‌ی زیست آیشان. هر یک از این سه وجه اگر مورد موشکافی قرار بگیرد بی شک به قوام و دوام حرکت صابر و صابرها خواهد انجامید و اکسیری خواهد شد که برای زندگی ققنوس وار در این «وانفسای وطن». 

برگرفته از یادنامه‌ی ششمین سالگرد شهادت هدی صابر

 

مسیر جاری:   صفحه اصلی در نگاه دیگرانبینش، روش و منش
| + -
استفاده از مطالب سایت با ذکر ماخذ مجاز می‌باشد