تلقی اجتماعی از سیاست در نگاه هدی صابر
به بهانه سالروز هجرت ابدی هدی صابر، روشنفکر مذهبی
او که برای ارزشهای بسیار بزرگی زندگی میکرد
ابوطالب آدینهوند
منبع: نشریه چشمانداز ایران ـ شماره ۹۱ ـ اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۴
در آخرین جمعبندیهای هدی صابر در سلسله درسگفتارهای «هشت فراز، هزار نیاز» با موضوع تاریخ ۱۵۰ ساله اخیر یک نکته بسیار محوری وجود داشت و آن میل به فعالیت در سپهر مدنی ـ اجتماعی بود. او این نکته را چنین مطرح نمود که «بهجای وعدههای موکول به آیندههای نامعلوم و با افعال مجهول به جامعه، باید در حین مشارکت و مبارزه اجتماعی، تحول و دگرگونی با دستاوردهای معین و ملموس در زیست مردم ایجاد نمود». این نگاه برسازنده تلقی اجتماعی از مبارزه و سیاستورزی است که در تفکر هدی صابر بارور شده است. او در این درسگفتارها ضمن تحلیل تاریخ معاصر ۱۵۰ ساله اخیر دریچهای هم به تحولات جهان باز مینمود و در نگاهی که به وضعیت اکنون فعالیت و مشارکت در جهان داشت، بر این باور بود که «اکنون مشارکت روندی بهجای مشارکت نقطهای و موقت در سرفصلی خاص بهمانند انتخابات نشسته است» و بنابراین سپهر و نگرش او از «کنش جمعی» بر اساس «مشارکت روندی» و به تعبیر میشل بن سایق، دموکراسی فراپارلمانی بود.
در ایران معاصر و در مطالعات ارائهشده هدی صابر، ما دستاوردها و ناکامیهایی داشتهایم که این ناکامیها محصول کاستیهایی در تحلیل، روش اتخاذ استراتژیها و منش و ... بوده است. جنبشهای مکرر ایران معاصر مزایا و ضعفهای عرصه اجتماعی را به رخ میکشد؛ آنچنانکه در ۱۵۰ ساله اخیر دیدهایم در پسِ سرکوبها و شکست ایرانیان، بازخیز برای جلورفت وجود داشته است، این نشان از توانمندیها و ظرفیتهای ملی و اجتماعی و تاریخی ایرانیان دارد. هر دوره تاریخی و هر جنبش اجتماعی با خود نیروها و ظرفیتهایی را آزاد و قشر و طبقهای را به مشارکت اجتماعی و سیاسی جذب نموده است؛ اما به نظر میرسد نخبگان و پیشبرندگان نتوانستهاند مبتنی بر تحلیلی و یا سازوکاری مکفی برای این ظرفیتها و نیروها، مجاریای برای سازماندهی پایدار و خروج از جامعه تودهوار تعبیه نمایند. زیرا نیروهای آزادشده در هر دوره به مجرا و کانال برای مشارکت، نقشآفرینی و فعالیت نیاز دارند که محتاج تعبیه نظری، استراتژیک و سازمانی است تا بتوان در پرتو آن ضریب مشارکت را افزایش داد و همچنین در این مسیر، تداوم و استمرار را بر فعالیتی موقت تفوق بخشید.
صابر در جمعبندی کاستیهای دوران معاصر «نبودن برنامه برای ظرفیتها» را یکی از آسیبهای بزرگ و برابر با هدررفت منابع عظیم انسانی میدانست که پا به عرصه مشارکت اجتماعی و سیاسی مینهادند، اما ازآنرو که نخبگان، حاکمیتها و روشنفکران جامعه توان و نگاه سازمانبخشی و نهادسازی نداشتند، ظرفیتها، سرخورده و مأیوس و یا جذب تورهای غیرمترقی و ضد ملی میشدهاند.
انگاره «مشارکت روندی» و احیا، پرورش و تکثیر این ایده نیاز به سپهرسازی اندیشهای، نگاه استراتژیک و روش سازماندهی و شرح مزایای آن دارد. هدی صابر بهطور جدی در پی رشد این انگاره بود. ازاینرو به مبانی برساختن این نگاه و وضعیت توجه جدی نمود و بر آن مبنای آموزشهایی ارائه نمود و عمل تراز تحلیل به انجام رسانده است.
صابر بر این باور بود که اکنون جامعه ایران به خاطر وضعیت کنونی در بحران یأس و ناامیدی به سر میبرد و میل به مشارکت در آن جای خود را به تفردی غیرمسئولانه داده است. در تلقی او کانون بحران در مبانی معرفتی بود که نیروها را سرگردان و منفعل میکند، بنابراین در این راستا خود در پی، پیریزی مبنای معرفتی بود که در هدفگذاری خود از انسانها، «نیروی فعال هستی» بسازد، اندیشهای که صابر از منظر یک روشنفکر مذهبی مطرح مینمود. او کانون بحران را عدم آشتی با هستی و خدا میدانست، بنابراین با طرح مباحث «باب بگشا»، زاویهای دیگر از توانمندیهای دین و قرآن با محوریت چگونگی روابط مستمر با خدا را تبیین نمود، خدایی که در تلقی او فعال و دخیل در پروژهها و روندها بود، خدایی که دستگیر و کمککار فعالان و پیشبرندگان تاریخ است. بحث او در «باب بگشا» بسیار مفصل و بنیادین است که هم نقدی است به پروژه خصوصیسازی مذهب و هم در تداوم پروژه مهندس بازرگان و دکتر شریعتی رویکردی انگیزشی و البته اجتماعی به دین دارد. صابر از طریق القاء این آموزهها، در پی فعالسازی، باروری و غنیسازی نیروهای اجتماعی و سیاسی و تجهیز آنها به معرفت و نگاهی بود که بتوانند به تقویت جامعه مدنی در ایران کمک کنند. صابر ارتباط با جان هستی را مبنای انرژی و فعالسازی میدانست و این انگاره را در مدار آموزش و انتقال قرار داد.
نلسون ماندلا معتقد است که «آموزش مبنای تغییر جهان است» بنابراین برای تقویت جامعه مدنی نیروی فعال داوطلب به آموزش متناسب نیاز دارد، ایدهای که صابر چه در کار «باب بگشا» و چه در سلسله درسگفتارهای تاریخ در پی طرح آموزش و معرفتی زیربنایی برای رشد جامعه مدنی بود. محتوی آموزش او هم انگیزشی ایمانی بود و هم روشی و منشی، محتوایی که مبانی معرفتیاش هم ملی بود و هم مذهبی.
آن تلقی معرفتی مندرج در «باب بگشا» منتج به «نیروی فعال هستی» و فاعل استراتژی در سپهر فعالیت روندی میشد. بنابراین مبنای تحقق سپهر مشارکت و فعالیت روندی، انسان فعال هستی آموزشدیده و مجهز به ایده، سازماندهی و رویکرد حل مسئله در فعالیت است.
اکنون سخن بر این است که در نگرش مشارکت روندی و مستمر، فعالان بر مبنای چه سازوکاری میتوانند کنش خویش را سامان بخشند؟ در تلقی کلاسیک از سیاست حزب تنها مجرای سیاستورزی است، اما آنچه معروف است احزاب محل تشکل و اجتماع نخبگان است؛ زین رو عموم را بر آن راه نیست. بنابراین به سازوکاری دیگر و مکمل احزاب نیاز است؛ با فهم این نکته که در ایران ما احزاب نهادینهشده و سرتاسری نیز سامان بهینه ندارند.
جهان ما در حال فاصلهگیری از نظام سلسلهمراتبی عمودی است و جامعه شبکهای، جهان را مایل به روابط افقی نموده است و این فرصت و امکانی برای نقشآفرینی عموم را فراهم میسازد. صابر بر این باور بود که در وضعیت اکنون زیستجهان ما، عصر ایفاگری «متوسطها و کوچکها» است و این منجر به افزایش ضریب مشارکت در جهان میشود.
متوسطها و کوچکها در ریزنهادها، کنشهایشان را پی میگیرند و بهجای کسب قدرت، مسئله خیر عمومی را پیریزی میکنند، به تعبیر میشل بن سایق در کتاب «مقاومت آفرینش است»، دگرگونی در «پایه» اتفاق میافتد و در سیر خود همهجا را فرامیگیرد. هدی صابر در تشریح نقشآفرینی «متوسطها و کوچکها» با الهام از صمد بهرنگی، از حضور «کرم شبتابی» در همهجا سخن گفت و نورافشانی کرم شبتابی فراگیر در دسترس قابل تحقق بهجای خورشید عالمتاب شدن، موکول به آینده مجهول نهاد.
جهان ما نیز در گذر از «سلطانیسم» به «تفکیک قوا»ی منتسکیویی سیر نمود، ولی اکنون میل اصلی به سمت «تکثیر و انکسار قوا» است. ازآنجاکه دولتها بهعنوان ماکروفیزیک قدرت، توان و امکان مقابله با همه بحرانها و مسائل را ندارند، زینرو ضروری است که بسیاری از مطالبات و حل بحرانها در نهادهای مدنی و واحدهای میکروفیزیکی قدرت پیگیری شود. از این طریق همافزایی قوا و تجمیع نیروها اتفاق میافتد، در این وضعیت جامعه هم سازمان مییابد و هم توانمند میگردد.
اگر نهادهای مدنی و ریزقدرتها تقویت گردند و عرصههای گوناگون زندگی را در بر گیرند، با روح مطالبهگری و مدنی خویش در فرایندی دولت را به پاسخگویی خواهند کشاند و اعمال اقتدار دولت را محدود و مشروط به قانون خواهند نمود. نهادهای مدنی در کار اجتماعی با زندگی روزمره مردم درگیر میشود، اعتیاد، مسکن، شغل، خودکشی، کارتنخوابی، محیطزیست، حق تحصیل، کودکان کار، کودکان بیسرپرست، اشتغال و کارآفرینی برای بزهکاران آزاد شده از زندان، افزایش دستمزد صنوف و سایر نیازهای واقعی و عینی جامعه، بنابراین حل این مسائل به جنبش درآمدن همه پتانسیلهای اجتماعی و توانمندیهای ملی را میطلبد.
هدی صابر خود استراتژی کرم شبتابی را برگزید و بهعنوان یک روشنفکر و فعال سیاسی مطرح، کنش جدید خود را در قالب فعالیت اجتماعی سامان داد و بهجای پرداختن به «رأس» به «پایه» پرداخت. او در پروژه «کارآفرینی حاشیهنشینان شهر زاهدان»بهطور عملی به الگویی برای کنش اجتماعی تبدیل شد و «آرمان» را در بستری «کوچک» با «تحقق»، آشتی داد. باور صابر این بود که انبوه کرمهای شبتاب همهجا را روشن خواهد کرد.
معلم آذری، آقا صمد بهرنگی در قصههایش درست میگفت: «کرم شبتاب گفت: رفیق خرگوش من، من همیشه میکوشم مجلس تاریک دیگران را روشن کنم، جنگل را روشن کنم، اگرچه بعضی از جانوران مسخرهام میکنند و میگویند: «با یک گل بهار نمیشود، تو بیهوده میکوشی با نور ناچیزت جنگل تاریک را روشن میکنی». خرگوش گفت: این حرف مال قدیمیهاست ما هم میگوییم «نور هر چقدر هم ناچیز باشد، بالاخره روشنایی است». (عروسک سخنگو)