وضعیت برزخی، میانجی تاثیر و «کار روشنفکری»

در نگاه دیگران» شاخه:بینش، روش و منش
پرینت
بازدید: 2742

 وضعیت برزخی، میانجی تاثیر و «کار روشنفکری»۱

ابوطالب آدینه‌وند

منبع: ماهنامه ایران فردا ـ شماره ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ 

برای هدی صابر، روشنفکر مردم‌گرا

به مدد میانجی هاست که آنچه را باید گفت می‌توان گفت (ژیل دلوز) ۲

 

مقدمه

در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۴ اکثریت روشنفکران به حمایت از کاندیدای احزاب اصلاح‌طلب، دکتر معین پرداختند و شعار محوری تشکیل جبهه دموکراسی‌خواهی و حقوق بشر را مطرح نمودند، این گفتمان و ادبیات از ابزار انتقال پیام و همچنین ربط مطالبات اقتصادی مردم به این شعار ناتوان بود و به تعبیری آمادگی لازم را برای ارتباط و تعامل جهت رسیدن به هم تحلیلی با مردم و بیان مطالبات عمومی به صورت کاربستی نداشت، گرچه در مقاطعی در ادوار گذشته و همچنین سالهای ۷۶ ـ ۸۸ وجه همگرایی قابل درک و دریافت و ردیابی می‌باشد.

در انتخابات سال ۸۴  روشنفکرانی چون مهندس سحابی، دولت‌آبادی، دیهیمی، بابک احمدی، مصطفی تاج زاده و... به دعوت مردم پرداختند و حتی تعدادی در میادین شهری به گفتگوی رودررو با مردم پرداختند، اما توفیق نیافتند، اکنون با گذشت آن تجربه ما می‌توانیم بگوییم هشدار سحابی، دولت‌آبادی و سایر روشنفکران در «تشخیص موضوع» درست بوده است، اما این کافی نیست، آن تشخیص درست نتوانست به زبان مطالبات عمومی بیان گردد. از این رو سازوکاری نیاز است که امکان ارتباط و هم‌فهمی روشنفکر و مردم در آن اتفاق بیفتد؛ این سازوکار هم سازواره اندیشه‌ای متناسب می‌طلبد و هم امکان ارتباط و ابزار مناسب انتقال دوسویه مطالبات عمومی و پیام روشنفکر را نیازمند است.

 

۱-روشنفکران غیر ارگانیک و اقلیم عینیت

جامعه ایران جامعه در حال تحولی است؛ بنابراین نحوه ارتباط با مخاطب علاوه بر آنکه در ماده معرفتی و تولید مفاهیم دچار تحول شده است، در شکل انتشار و گیرش نیز در آن دگردیسی اتفاق افتاده است.

به تعبیری از بابک احمدی برای شناسایی روشنفکر ما، «کار روشنفکری» داریم و ممکن است یک فردی که روشنفکر نامیده می‌شود وجوهی از اندیشه و عملش روشنفکرانه نباشد، بنابراین کار روشنفکری انکشاف بحران در امر عینی و واقعی، تبدیل آن به امری ذهنی و نظری و همچنین ایستادن در آن وضعیت مرزی و برزخی می‌باشد. با این وصف شناخت مشخصات و مختصات وضع موجود، شناخت مطالبات و ارزیابی توانمندی‌ها و آسیب‌های اجتماعی و سایر اضلاع عینیت اجتماعی «نقطه عزیمت» کار روشنفکری‌ست و فهم این موضوع اهمیت استراتژیک دارد؛ زیرا در غیر این صورت، تولید فکر انتزاعی و تحمیل و تطبیق ایده بر عینیت، خود ممکن است منجر به تزاید بحران‌ها شود و این امر مع‌الاسف در تاریخ معاصر تکرار شده است.

اقلیم تأملات نظری روشنفکر باید اتمسفر عینیت جامعه باشد تا در پرتو فهم جهت‌گیری‌ها و شاخصه‌های وضع موجود، استعداد و قابلیت برون‌رفت از وضع موجود را ارزیابی نماید، سپس با تولید ماده معرفتی متناسبی که بتواند هم ریشه‌های تاریخی، عوامل تکوین و علل کانونی و هم ساختار وضعیت موجود را توضیح دهد و هم بتواند برای برون‌رفت، سپهر اندیشه‌ای بیافریند که راهگشایی عملی را حادث شود. متناسب با ادوار مختلف ممکن است راهکارها و تئوری‌ها خرد و یا کلان و یا محصول امتزاج آن‌ها باشد.

وجه دیگر عینیت، مخاطبان روشنفکران می‌باشند و اینکه در چه وضعیت طبقاتی، سطح آگاهی و رشد اجتماعی به سر می‌برند. اگر این وجه از عینیت به عنوان شناسایی گروه هدفِ افکار روشنفکرانه مورد توجه و مداقه نباشد، شکاف ارتباطی اتفاق می‌افتد، در این صورت به تعبیری از هدی صابر «بحث‌های اسکولاستیکی روشنفکری مغز حلزونی»، امر عینی را به حاشیه خواهد برد، بیهوده نبود که دکتر اباذری جامعه شناس برجسته بازگشت به تفکر در امر عینی و مسایل همین مردم گوشت و پوست ‌و استخوان‌دار تأکید نموده و بر روشنفکرانی که با ایدئولوژی فردگرایی و یا فلسفه‌های انتزاعی، امر عمومی و تعهد به آن را تعطیل نموده‌اند تاخته است.

 

۲- میانجی تاثیر و ارتباط

در دوران اخیر در جامعه و جهان ما تحولاتی رخ داده است که فهم آن‌ها، پیش‌زمینه ورودی برای ارتباط و هم‌فهمی روشنفکر و مخاطب می‌باشد، که می‌توان به صورت تیتروار آن‌ را چنین برشمرد. ما در وضعیت جامعه شبکه‌ای کاستلزی به سر می‌بریم، ساختار شبکه، روابط سلسله‌مراتبی را در هیچ حوزه‌ای بر نمی‌تابد و روابط افقی جایگزین شرایط پیشین گردیده، وضعیت میل و نیاز تنوع و تکثر بیشتری پیدا کرده، بنابراین هم حوزه‌های امکانی گسترش یافته است و هم امکان دسترسی متوسط‌ها ـ که در وضعیت پیشین غول‌ها فاعل کنشگر عرصه‌های مختلف علم و اندیشه و حتی عمل بوده‌اند ـ فزونی گشته است.

در ایران نیز اکنون جامعه تحصیل‌کردگان گسترش پیدا کرده، گروه‌های مرجع و شیوه‌های کسب آگاهی در جامعه متناسب با سلائق بسیار گردیده است، ‌ترکیب جمعیتی کشور جوان است، کنشگری وضعیت طبقه و جنسیت را درنوردیده است، غلبه جمعیتی با شهرنشینان می‌باشد، چند خرده جنبش اجتماعی و یک جنبش کلان اصلاحی‌ـ‌‌اجتماعی وجود دارد و شرایطی از این قبیل.

با اینکه عصر متوسط‌ها و کوچک‌هاست و روشنفکران کلاسیک، این حاملان کلان‌روایت‌ها به آکادمیسن‌های متخصص تبدیل شده‌اند و عصر کار کارشناسی‌ست، اما به نظر می‌رسد بدون داشتن سپهر کلان نظری، کار خرد و متوسط بی‌مبنا و صعب خواهد شد، زیرا ما از سپهر‌های کلان معنا، انگیزه، جهت و آرمان می‌گیریم.

روشنفکران ایرانی در وضعیتی از منطر تاریخی قرار دارند که علاوه بر پی‌جویی آرمان‌های ملی، مخاطبان منطقه‌ای نیز داشته باشد و این یک امکان بزرگ تاریخی است. ما در منطقه‌ای زیست می‌کنیم که دارای اشتراکات و پیوند‌های فرهنگی و تاریخی مشترکی می‌باشیم، ما در برخی از موارد با آن‌ها در مطالبات مشترکیم، جنبش اصلاح دینی می‌تواند افق‌های روشن‌تری را به پیش پای این منطقه بکشاند و تاری و سایه‌روشن حضور رویکردهای رو به پس و مرتجع را در داخل و منطقه کمرنگ‌تر نماید. متفکران جنبش اصلاح دینی می‌توانند «میانجی تأثیر» در رشد منطقه باشند و متفکران ایرانی نیز در این سپهر فرهنگی سمت مترقی خود را به این زاویه ورود تزریق نمایند. اگر ایرانیان در دوره‌های تاریخی پیشین از طریق مطالبات ملی مشترک میانجی اثر رشد یابنده بوده‌اند، اکنون می‌توانند به مدد میانجی «زبان قوم» اثر پیش‌روانه پهن‌دامنه در ورای مرزهای ملی داشته باشند، به باور نگارنده جنبش فکری اصلاح دینی در ضمن حل تضادها و شکاف‌های درونی‌اش این توان و پتانسیل را دارد که ضمن احراز هویت مستقل، بر شکاف‌های ملی و منطقه‌ای استقرار یابد و این شکاف‌ها را سوژه پژوهش و نقادی قرار دهد و با گشودگی انقیادهای معرفتی و فرهنگی، روان‌سازی حرکت ملتها را به سمت همزیستی پیشروانه در جهان امروز محقق سازد.

چالش‌های اخیر منطقه نشان‌گر آن است که تحول امری مکانیکی نیست و با بمب‌افکن‌ها نمی‌توان مسئله را رو به حل برد، تز «صدور انقلاب» نیز بیشتر وجهی مکانیکی و فیزیکی دارد، اما تأثیرگذاری میانجی‌ها طریقی غیر از این دارد، اکنون میانجی‌هایی باید سر برکشند که بین وضعیت کنونی و وضعیت نسبتاً مطلوب آتی به صورت غیر مکانیکی، غیر خشونت آمیز و نرم‌افزاری آشتی و صلح برقرار سازد، میانجی‌هایی که مسلح به زبان فرهنگی منطقه باشند و به تعبیری از جورجیو آگامبن توان «انکشاف تاری» را داشته باشند. آگامبن بر این باور است که اگر ما نتوانیم شکستگی‌ها و نقاط بحرانی و تار وضعیت را ببینیم، معاصر مسائل نیستیم و در نتیجه نمی‌توانیم به حل فرجامین نقاط بحرانی نائل آییم.

فهم مسائل و نقاط بحرانی در پرتو امکان هم افقی ممکن است، امتزاج افق‌هایی به ظاهر هم زمان، که از منظر رویکردی هم عصر همدیگر نیستند، روشنفکر مذهبی در ایران از این منظر با مشکلات و تعارضات دورانی درگیر است، آن‌ها به تعبیری در سرپل تاریخی گذار از بنیادگرایی و عقب ماندگی به سوی نوسازی‌اند و اکنون سالهاست که با تولید ماده معرفتی فاصله گرفته‌اند و بر میراث پیشینیان نشسته‌اند.

 

۳-میانجی زبان قوم و ضرورت‌های دورانی

اما در درون مرزهای ملی نیز باید به این موضوع نیز پرداخت که اندیشه‌ها چگونه و در چه بستری در گیر می‌شوند و به بار می‌نشینند؟ مکانیزم دریافت و ادراک در زمینه اجتماعی چه می‌تواند باشد تا محتملاً امکان اقبال عمومی آن بیشتر شود؟ البته این به معنای این نیست که اقبال عمومی شاخص سنجه حقیقت و اندیشه است. فهم بستر و زمینه‌های اجتماعی و امکان تفاهم با آن زمینه و زیست ـ جهان در پردازش‌های روشنفکری سازواره فکری می‌طلبد، سازواره‌ای که در پاسخ به ضرورت‌ها و دشواره‌های دوران آمادگی روانی و ذهنی و فرهنگی و زبانی بیشتری دارد.

از دوران بعد از مشروطه به تعبیری از دکتر سروش ایرانیان را باید از منظر سه پاره هویت «ایرانی، اسلامی و مدرنیته» بررسی نمود، ارکان اصلی این بافت هویتی ایرانی‌ـ‌اسلامی می‌باشد که در چالش و همچنین البته همسازی و هم‌افزایی با تمدن غرب و مدرنیته به سر می‌برد، این چالش عارضه‌ها و البته دستاوردها‌ی خاص خود را داشته که موضوع این نگاشته نمی‌باشد.

زین رو به باور نگارنده فهم زیست‌ـ‌جهان و اتمسفری که مردمان و لایه‌ها و اقشار گوناگون مردم در آن می‌زیند ضرورتی اساسی‌ست، بدین معنا تا روشنفکر و گروه‌های مرجع فکری، حضور و زیست لایه‌ها و اقشار اجتماعی را با این جهان ـ زیست دارای سه لایه فرهنگی‌ـ‌هویتی «ایرانی، اسلامی و مدرن» را فهم نکنند، امکان تاثیرگذاری و طرح ایده و به بار نشستن آن محال عقلی می‌باشد. شناخت واقعیت دورانی دنیای جدید، انکشاف ناخودآگاه قومی از پسِ تحلیل تاریخی و شناخت و بازنگری میراث مسیری است که روشنفکر را به مسیر چگونگی مواجهه با وضعیت اکنونی رهنمون می‌سازد.

یکی از اجزای فهم شناخت، فهم «زبان قوم» است، یعنی فهم زبان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی سایر ساختارهای زندگی اجتماعی، زبانی که در ریزپرداز‌ترین لایه‌های ذهن جامعه نفوذ دارد. این اصلی اساسی برای مخاطب‌شناسی و فهم گروه هدفی است که مخاطب روشنفکران و گروه‌های مرجع فکری است. پس از این است که می‌توان به بیانی دست یافت که توانایی انعکاس ساختارهای اجتماعی و زبانی که محمولی برای بیان خواست‌ها، نیازها و ضرور‌ت‌های هر دوره اجتماعی را داشته باشد.

بنابراین در دل واگشایی واقعیت موجود و فهم اجزای آن و شناخت ضرورت‌ها و کشش دوران است که می‌توان به برساختن ایده‌ها و رهیافت‌های پراتیک و نظری با توجه به انتظار متناسب از توان و ظرفیت اجتماعی دوران پرداخت.

آنچه به نظر می‌رسد علاوه بر شناخت لایه‌های فرهنگی‌ـ‌هویتی دوران اخیر، فهم زبان قوم و اختیار نمودن این حامل درون میراث و فرهنگ، شناخت ضرورت‌ها و مطالبات دورانی در ابعاد گوناگون ساختارهای اجتماعی و سیاسی اهمیت اساسی دارد و ضروری‌ست که روشنفکران آگاه به زمانه و زمینه به پردازش این ضرورت‌های اجتماعی بپردازند، ضرورت‌های اجتماعی که اکنون سایه سنگینش در تمامی ابعاد زیست جامعه ایران افتاده است.

«زبان قوم» و «مطالبات و ضرورت‌ها» دو راه میانجی تاثیراند که از دلادل پردازش آن‌ها می‌توان رویکردی حل مساله‌ای به دشواره‌های دوران داشت، رویکردی که ضرورت‌ها و مطالبات دوران جدید در بستر زبان قوم پرورده شوند.

 

هدی صابر؛ تجلی کار روشنفکری

یکی از نمونه روشنفکران مذهبی که در بعد اصلاح دینی با فهم بحران در وضعیت در سال‌های اخیر تلاشی ناتمام را بنیان نهاد هدی صابر بود، او ضمن فهم دوران تکثیر و انکسار حوزه نفوذ بر نمونه‌ای متوسط برای تأثیر در حسینیه ارشاد به طرح سلسله گفتارهای «باب بگشا» بر بنیاد مباحثی کلان و هستی‌شناسانه که در پرتو آن انسان فعال هستی سر برکشد، پرداخت. او با طرح مباحث تاریخی در سلسله نشست‌های «هشت فراز، هزار نیاز» نیز به کوشش‌هایی در راستای تحقق آرمان‌های ملی پرداخت، مباحثی که سیرِ از عباس میرزا تا اکنون تاریخی را بررسی می‌نماید و نقطه‌چین‌هایی که تکوین شرایط کنونی را رقم می‌زند را ساخت‌گشایی و تحلیل نمود. صابر علاوه بر کار روشنگرانه نظری‌اش ـ که می‌تواند آغازی جدید بر تبیین توانمندی‌ها و دارایی‌های تلقی اجتماعی و انگیزشی از مبانی فرهنگی و دینی و کوشش‌های ملی باشد ـ به فعالیت اجتماعی مبتنی بر ضرورت‌های مغفول دوران پرداخت، روشنفکری که نمی‌خواست فقط شعارها و مطالبات طبقه متوسط را واگویه نماید، بلکه به‌طور عملی انگشت اشاره‌اش، به سمت طبقات در حاشیه جامعه و البته در حاشیه و برنامه ذهن حاکمیت و روشنفکران نشانه رفت و به میان حاشیه‌نشینان شهر زاهدان رفت و در دوران بد اقتصادی به طرح کارآفرینی ۱۰۰۰ جوان پرداخت.

 

پی‌نوشت:

۱. «کار روشنفکری» نام کتابی است از بابک احمدی، نشر مرکز، ۱۳۷۸

۲. «میانجی‌ها» ، نوشته ژیل دلوز، ‌ترجمه پویا رفویی، نشر رشد آموزش، ص۲۸.