امیر طیرانی
منبع : روزنامه شرق (۲۱ خرداد ۱۳۹۳)
رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکر الله واقامه الصلوه وایتاء الزکوه یخافون یوما تتقلب فیه القلوب والابصار (سوره مبارکه نور-۳۷) سه سال از مرگ ناباورانه هدی صابر گذشت. نههنوز مرگ او را باور کردهام و نه این اندازه به جانسختی خویش باور داشتم. آشنایی من با هدی به سال ۱۳۵۱ بازمیگردد؛ آنگاه که دانشآموز دوره اول دبیرستان بودیم و آخرین دیدار هم به سیام فروردین ۹۰ به قبل از برگشتن او به «اوین» بازمیگشت. از آن پس؛ دیگر تنها چهرهاش که به آرامی در تابوت خفته بود، برایم به یادگار مانده است و دیگر هیچ. هدی صابر را از ابتدای دهه۵۰ میشناختم. آنزمان که هنوز نه از انقلاب خبری بود و نه از پیامدهای آن؛ -پاک زیستن و مسلمانبودن و تلاش برای تغییر؛ بهویژه برای نوجوانان و جوانان – آن هم در شمال شهر تهران – چندان آسان نبود. هدی از وقتی که خود را شناخت راه خود را نیز انتخاب کرد و مذهب را نه بهمثابه صرف یک فرهنگ به جامانده از والدین بلکه به عنوان انتخابی آگاهانه برگزید و تلاش کرد تا بر سر پیمان خود با خدای خویش استوار بماند. از همان ابتدای راه و گام گذاشتن در این راه بیبرگشت، برایش اینها اصالت داشت: خدا، آزادی، عدالت، تلاش، مردانگی، منش، آرمان، نظم و فروتنی و سرانجام ایستادن بر سر پیمان. خدا و اعتقاد به وجود معبود یکتا برای او همهچیزش بود و بهراستی اراده الهی را در همهچیز و همهجا ساری و جاری میدانست. به قول خودش برخوردش با خدا تاکتیکی نبود و به همین دلیل با تغییر شرایط برخوردش با خدا و مذهب تغییر نمیکرد.
اتفاقا هنگامی که خیلیها بنا به شرایط روز تلاش داشتند تا کمتر نامی از مذهب و خدا را مطرح کنند هدی در حسینیه ارشاد کلاسهای «باب بگشا» را به راه انداخت تا راهی نو برای ارتباط نسل جدید با خالق ترسیم کند. هدی این اصول و عقاید را همواره تا آخرین روزهای زندگی پربار اما نهچندان بلندش حفظ کرد. یکی از بزرگترین دلخوشیهایش نماز بود. میگفت خداوند هرروز پنج بار بر سر قرار با بندهاش حاضر است، چگونه گروهی حاضر میشوند که بر سر قرار معشوق نروند یا دیر بر سر قرار حاضر شوند. در کنار استواری بر برپایی نماز، پرداخت زکات نیز از جمله اصول همیشگی زندگیاش بود و هیچگاه آنچه را که به دست میآورد برای تنها خودش نخواست و سرانجام آرمان و آرزویش آزادی و سربلندی این سرزمین و رفاه و بهبودی مردم و عدالت برای همگان بود. او با این آرمان هم کاملا استراتژیک برخورد میکرد. از همینرو وقتی پدیده مهاجرت برخی فعالان سیاسی به آن سوی مرزها بابروز شد هدی بهشدت با آن مخالفت کرد و بهطور جدی با دوستان خود در اینباره برخورد انتقادی کرد. همه اینها بود که از آن نوجوان خجالتی دهه۵۰؛ شخصیتی پدید آورد که نه فقط دوستانش بلکه اغلب منتقدانش را نیز مجذوب شخصیت خاص او کرده بود. هدی از جمله مصادیق آیه شریفه صدر این نوشته بود و بهراستی زندگی و دنیا او را از یاد خدا و تلاش در راه اهداف الهی باز نداشت. یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد / به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد.