رفیق اول و آخر هدی

در نگاه دیگران» شاخه:بینش، روش و منش
پرینت
بازدید: 4028

به مناسبت دومین سالمرگ

تقی رحمانی 

منبع: وب‌سایت ملی مذهبی ـ ۲۱ خرداد ۱۳۹۲

 سخن از انسانی است که در آینده تابناک می زیست. گذشته پر افتخار را تابلو و مشعل راه می کرد. اکنون وشرایط حال را نامناسب و فرسوده می دانست که باید از آن عبور کرد/او در فهم متن  خدا محور بود. خدایی را پذیرفته بود که مهربان بود و سر تغییر داشت و دوست داشت که انسان‌ها هر روز در کاری باشند.

در مثلث اسطوره‌ای او، تختی جهان پهلوان الگوی جوانمردی بود. مهندس سحابی ،سمبل عزت ایران و مصدق سمبل غیرت ایرانی که با بیگانه سر سازش نداشت.اما همه سه تن در سپهر تابناک محمد آقا حنیف نژاد معنا و مفهوم پیدا می کرد .او اول و آخر همه ارجاعات هدی صابر بود. از نظر وی (محمد آقای )کادر همه جانبه، اگر زنده می ماند مشکلات مجاهدین خلق ایران حل می شد. اگر چه در این اواخر معتقد بود که کتاب شناخت محمد آقا را باید با پرتوی از قرآن طالقانی تصحیح کرد.

با این تفاسیر وی از فعالان شورای فعالان م.م شد. در قافله اصلاح طلبی در زمره جناح چپ قرار می گرفت. در انتخابات مجلس ششم سنگ تمام گذاشت. تا این که در دستگیری‌های ملی – مذهبی‌ها در سال ۱۳۷۹ه.ش بروی فشارسخت آوردند. بعد از آزادی از زندان ومشاهده شرایط جدید که به انفعال اصلاح طلبی از سوی وی تلقی می شد توجه هدی به سوی عوامل گوناگون می رفت تا راهی به سبک «محمد آقا» برای عبور از بحران فعلی جامعه بیابد، در فاصله نزدیک به هم به دلیل دو ضربه ممتد که خورده بود و فرو رفتن جامعه در حالت یاس ومشاهده برخی ازعوامل در درون ملی – مذهبی‌ها انجمنهای دانشجویی و او را به سمتی هدایت کرد که دلایل آشفته گی اوضاع را بررسی کند. از مهر ماه ۱۳۸۲ تا خرداد ۱۳۸۴ه.ش دوره مرور بود .در این فرصت که در فضای زندان به دست آمده بود.

در جمع بندی هدی چند سوال محوری وجود داشت.

مجموعه این نکات و پرسش‌ها باعث شد که تمایل او به قرآن بیشتر شود. مطالعه ممتد و پی گیری را با قرآن شروع کرد. اما وی قرآن را با پیش فرض‌ها و نیاز‌هایش می خواند که همانا در یک کلام راه چگونه ماندن و چطور زیستن بود. از نظر وی هر گونه رد معجزه نبودن قرآن و این که قران کلام خدا نیست از اعتبار انداختن متن مقدس بود . در این مورد وی نظر بازرگان و شریعتی و طالقانی را باور داشت و به کلیه نظرات روشنفکران مسلمان بعد از انقلاب نقد داشت و آن را وارد نمی دانست.


از قرآن به خدا

از خدا به قرآن می رسند از قران به سنت و از سنت به فرهنگ مسلمانی و بعد در قالب احکام فرو می روند در نتیجه دیگر فقط اشکال و احکام اصل می شوند و حجاب شکل ،گوهر محتوا را در خود می برد. بعد جنگ هفتاد و دو ملت شکل می گیرد البته در مورد یک نام یا موضوع مشترک به نام اسلام یا دین دیگر که خود داستانی است پر از اشک و آه که امروز در جهان شاهد ان هستیم و هزاران کشته در درگیری‌های فرقه‌ای در میان پیروان یک دین که دیگری را کافر می دانند.کلید بهشت و رستگاری را در کشتن هم دین منحرف خود جستجو می کنند.

اما تجربه هدی طور دیگر شد .او از احکام و اشکال شروع کرد به قرآن رسید و بعد به خدا . اما چگونه این اتفاق رخ داد.

با توجه به مجموعه عوامل اجتماعی و هم شرایط روحی و نیاز وی نگاهی پرسشگر به متن در او شکل گرفت که محور آن توجه به خدا بود. اما چگونه خدایی؟

خدایی که هم رفیق است ،هم مهندس وهم کارسپار و خدایی که سر قرار حاضر است. .خدایی که سر تغییر جهان و انسان دارد .هر کس را که در سودای تغییر است و به پیش بردن کاری برای انسان. این انسان هر کجا باشد در هر زمان و مکان که سر کند. او باب گشاست. این خدا هر که را مشتاق ببیند پاسخ می دهد. او خدای همه است حال این انسان هر که می خواهد باشد . با توماس ادیسون است و یا با هر ورزش کاری که بخواهد قدرت انسان را رکوردی جدید بزند همراه است. خلاصه این خدا مشوق تغییر است .

این خدا مراقب است ومنتقد ،همان گونه که با موسی بود یا با داوود نبی یا با محمد چنین رفتار می کرد .

 

 نگرش هدی

گفتیم که هدی پیش فرض هایی داشت که وقتی به سوی متن می رفت در جستجو پاسخی بود تا از متن مرجع بگیرد. غوغای درون و شور لازم در او را نظم دهد. اما پیش فرض‌های هدی متاثر از باورها و بینش وی هم بود.

هدی صابر دریافتی منظم و مهندسی شده از جامعه و جهان و انسان داشت .این باور نسل اول روشنفکران مسلمان با گرایش ملی‌مذهبی می باشد که سمبل آن بازرگان است. این دریافت با نگاه ایمانی طالقانی و شور انگیزی و سازمانی حنیف نژاد در می آمیخت. در نتیجه قرآن برای هدی متن آموزشی و تشکیلاتی و هم جهان بینی در باره انسان ، تاریخ و جامعه قلمداد می شد.

این نگرش از خدا و قرآن یشرفت و شور و تعهد وآزادی بیرون می کشد. ودر مقابل نگاه بنیاد گرایانه می ایستد.در عین حال کتاب را به بنیاد گرایان تحویل نمی دهد. عملی که را هدی صابر معتقد بود که تمام روشنفکران دینی (حلقه کیان )در عمل و نا خواسته انجام داده اند چون درفهم متدولوژی قران ابرازهایی را در اختیار گرفته اند که نتیجه‌اش کنار رفتن قران از زندگی مردم است.این همان کاری است که حکومت دینی با اعمالش انجام داده است.

هدی صابر در فهم متن  خدا محور بود. خدایی را پذیرفته بود که مهربان بود و سر تغییر داشت و دوست داشت که انسان‌ها هر روز در کاری باشند. در سرزمین این خدا شیطان موجودی عارضی بود که اصالت نداشت و وجود او برای رشد انسان بود . چرا که به تعبیر هدی صابراز داوود نبی- که وی فراوان دوستش می داشت- تا همه پیامبران ،انسانهایی بودند که با نقد از سوی خداوند ،راه یافته خودبودند.از خطا‌ها فرصت‌ها ساخته بودند .حالا قرآن چنین آموزی را به همه ما گوشزد می کند. پس باید پاشنه همت کشید و استوار و امید وار برای تغییر خود و جامعه کوشید.


خدای هدی در قرآن

چنین برداشتی از قرآن در زمانی از سوی هدی تکرار شد که باب زمانه نیست. متدولوژی فهم از کتاب آن را در وضعیت جدیدی قرار داده است که قران را متن پژوهشی می داند که باید به سوالاتی بیرون دینی پاسخ دهد.سوالاتی از قبیل وثاقت متن، آیا متن کلام خدا است یا کلام محمد است؟ در این قبیل سوالات دیگر جایی برای شور و ایمان و حرکت زایی از متن نمی ماند. این نظر هدی بود پس راه خود گرفت و تلاش کرد که با آوردن خدا به مفهوم کار و تلاش و رحمت دغدغه ایمانی خود را حل کند. وی باور داشت که روشنفکران با تحصیل کرده گان فرق دارند .او سودای روشنفکری نداشت و در دنیای پر پرسش آنان وارد نشد. مسئله حل کنی دغدغه وی بود.پس روش خود را در پی گرفت . باب بگشا را در کتابخانه حسینیه ارشاد شروع کرد و هم تاریخ معاصر ایران را درس داد. اما با ویژگی خواست خودش تاریخ را گشود. پس برای قهرمانان آن حماسه سرود و هم برای شکست‌های آنان گریست و بیگمان در فصل (محمد آقا) او با تمام حس درباره مجاهدین سخن گفت وهم شورآفرید و شاگردان را متائر ساخت.

در پیوند خدای زنده خلاق و مرور تاریخ معاصر ایران هم به شکل جان دار وجهت دار برای آزادی و عدالت وی به دنبال یافتن پاسخ برای بحران هایی بود که می پنداشت جامعه را فرا گرفته است و باید همیشه  یکی پا پیش بگذارد و در برابر مشکلات پا پس نکشد.تا راهی گشوده شود. جان بر کف باشد و پای کار و خدا هم همراه او خواهد بود.


خدای گره گشا

تحفه هدی برای جوانان خدای گره گشا بود.گفتیم که این نگاه به قران وخدا، باب زمانه ما نیست و در دنیای روشنفکران که به نوعی حیرانی از اعمال حکومت دینی و برخی از مذهبیون رسیده اند جذابیت ندارد. اگر چه بسیاری از تحصیل کردگان را جذب کرده و می کند. باید دید که خدای بازرگان‌ها و میثمی‌ها و بسیاری از ملی – مذهبی‌ها می تواند باز خدای روشنفکران دینی را به چالش بکشد؟

این خدا با عمل باورمندان، خود را برتر از خدای فیلسوفان ،عارفان و فقیهان- که بسیاری از ایشان از خدا زندانبان ساخته اند- می نشاند. باید توجه کرد که عرصه باور مردم و تحصیل کردگان چندان به دنبال روشنفکران نیست. به خصوص اگر زبان این نخبه گان سخت و خاص ومواضع آنان بسیار در تغییر و تحول باشد و چرا که مردم و حتی تحصیل کردگان، خدا و ایمان خود را طلب می کنند.اگر چه دست به قلم نیستند.

هدی این نقد را به شریعتی ، نوشریعتی‌ها و امثال بنده هم داشت که می گفت :شما گاهی به دنبال روشنفکران می روید. این کارشما با روش مردان اهل عمل متفاوت است .


نتیجه

خدای همیشه منتظر و پا کار هدی در قران زنده است. باید دید که باور مندان به این خدا می توانند باز روشنفکران و محققان را به نگرش جدید دعوت کنند. همان طور که( محمد آقای )هدی در عمل این کار را کرد و حتی بر شریعتی تاثیر گذاشت.

اما تردید نباید کرد که خدای زنده هم طرف داران زیادی دارد که که در وادی دنیای روشنفکری وارد نمی شوند.هدی با این افراد بسیار راحت تر بود تا با روشنفکران .

در مقاله بعد سیر حرکت هدی از سیاست به جامعه مدنی را بررسی می کنم.