در نگاه دیگران» شاخه:بینش، روش و منش
پرینت
بازدید: 4073

مهدی امینی‌زاده

منبع: وب‌سایت ملی  مذهبی ـ ۲۱ خردادماه ۱۳۹۲

 

هدی صابرهدی صابر را نخستین بار در سخنرانی انتخاباتی مهندس سحابی دربهار سال ۱۳۷۶ در انجمن صنفی مطبوعات و آخرین بار بهار ۱۳۹۰ زمان مرخصی از اوین در دفتر کارش٬ دیدم. هدی در برخورد اول قدری خشک و رسمی به نظر می‌آمد و به همین دلیل بسیاری به او نزدیک نمی‌شدند اما در کنار این جدیت فرد مسئول و با احساس و گاه شوخ طبعی بود که بدون تردید اگر کسی به او نزدیک می‌شد تاثیر عمیقی می‌پذیرفت.

هدی فردی بسیار دقیق٬ با انظباط٬ با حافظه‌ای به غایت قوی و دارای آرمانهایی بلند بود. به ادبیات٬ شعر٬ موسیقی و ورزش علاقه زیادی داشت صدای خوبی داشت و گاهی هم آواز می‌‌خواند. رفیق شفیقی بود که به ظریفترین نیازهای دوستانش حساس بود و بدان می‌اندیشید. هدی به قول خودش رفیق نیمه راه نبود و اگر پیرهن دوستی را به تن می‌کرد هرگز آن را بیرون نمی‌آورد. همیشه همراهانش را می پائید و نسبت به آنها حساس بود. صریح و بی‌پرده احساسش را و انتقادهایش را می‌گفت اما اگر حتی علیرغم نظر او تصمیم به کاری می‌گرفتی و به کمکش نیاز داشتی دریغ نمی کرد. سخت کوشی٬ صراحت٬ پشتکار فوق‌العاده و راستگویی و آرمانهای بلندش او را تبدیل به عنصری بی‌مانند در سیاست ایران کرده بود که بر روی همه تاثیر می‌گذاشت حتی دشمنانش نیز به احترام او به ناچار سر خم می‌کردند و ناگزیر از اعتراف به همت بلند او می‌شدند.

هدی به دنبال تغییر بود او معتقد بود خداوند معمار تغییر است و انسان از آن رو انسان است که وضع موجود را تاب نمی‌آورد و به دنبال تغییر و بهبود شرایط است او انسانهای ماندگار در تاریخ را کسانی می‌دانست که در پی تغییرند و در هرکجا که ایستاده‌اند شرایط را به جلو می‌رانند.

از نظر او برای تغییر در عرصه سیاست و اجتماع تشکیلات اجتناب ناپذیر است و مهمترین ویژگی او در عرصه سیاست روحیه تشکیلاتی‌اش بود. هدی برای کار تشکیلاتی اهمیت زیادی قائل بود. او به شدت متاثر از شهید محمد حنیف نژاد بود و تاکید او بر ضرورت تشکیلات را پذیرفته بود. البته یکی از دغدغه‌های جدی مهندس سحابی هم همیشه سامان‌دادن به تشکیلاتی در خور برای جریان ملی – مذهبی بود.

پس از انتخابات سال ۱۳۷۶ که به یکباره فضای سیاسی کشور باز شد و تعداد زیادی از جوانان از جمله من و دوستانم تمایل به فعالیت سیاسی در جریانهای سیاسی پیدا کردیم، بیشتر هم دوره‌ای‌های ما گرایش به آقای خاتمی وجریانهای اصلاح طلب پیدا کردند و تعداد کمتری به سمت نیروهای اپوزیسیون متمایل شدند. من و چند نفر دیگر از دوستان دل در گرو شخصیت دوست داشتنی مهندس سحابی داشتیم. ابتدا در ستادهای انتخاباتی او فعال شدیم و پس از آن هم جذب نشریه ایران فردا و نیروهای ملی – مذهبی پیرامون مهندس سحابی شدیم. در آن زمانها در کنار سایر دوستان ملی – مذهبی٬ هدی صابر به همراه رضا علیجانی و تقی رحمانی همیشه آغوش بازی برای پذیرفتن ما٬ گفتگو و سخنرانی در دانشگاهها داشتند. اهل تشریفات مرسوم سخنرانهای آن دوره نبودند و اگر قرار بود برای سخنرانی در دانشگاه بیایند خود با اتوبوس روانه دانشگاه می شدند. همچنین نقدهای بنیادی تری به عملکرد جمهوری اسلامی بویژه دهه شصت و آیت الله خمینی داشتند. این ویژگی‌ها به همراه شخصیت وزین و معتبر مهندس سحابی و سابقه تاریخی درخشان مصدق٬ شریعتی٬ طالقانی٬ بازرگان٬ نخشب و حنیف نژاد بسیاری از ما را جذب خود کرده بود.

نزدیکی ما به این طیف نهایتاً سبب ایجاد تشکلی به نام انجمن سپهر اندیشه نوین شد که هرچند در آغاز راه با هجوم نیروهای امنیتی و بازداشت همه اعضای آن نتوانست پا بگیرد و ریشه دواند اما حداقل بر اعضای اولیه آن تاثیری فراموش ناشدنی برجای گذاشت و ما را با ایده‌ها و روحیات هدی تا حد زیادی آشنا کرد و من برخی از اصول آن را در حد بضاعت خودم ارائه می‌کنم:

۱- اصل اولی که ما در عمل از هدی آموختیم انتخاب آزاد و وسعت نظر بود. هدی معتقد بود که دانشجویان و جوانانی که تمایل به فعالیت سیاسی و اجتماعی دارند باید در کمال آزادی و آرامش و از روی آگاهی دست به انتخاب بزنند. بارها بسیاری از جوانان که به تمایز نیروهای ملی – مذهبی و نهضت آزادی اگاه نبودند با مراجعه به هدی و گاهی به ما ابراز تمایل به همکاری با نهضت آزادی می‌کردند و ما را نیز در همین مجموعه تلقی می کردند. هدی همیشه اصرار داشت که این دوستان را به دفتر نهضت آزادی که آن زمان در خیابان مطهری قرار داشت راهنمایی کنیم و تاکید می‌کرد که نزدیکی به هر جریان فکری یا سیاسی باید از روی آگاهی و انتخاب آزاد باشد و نهضت آزادی و جنبش مسلمانان مبارز و در وهله بعد احزاب اصلاح طلب را جریانهای همسایه‌ای می دید که تقویت هرکدام از آنها نهایتاً به نفع ما و جریانهای دموکراسی خواه کشور تلقی می‌شد. او تاکید می‌کرد که باید برای همراهی جدی تر پروسه کامل شناخت را طی کرد و به قول خودش چند تا کفش را در خیابان و کوه و پله‌های دانشکده پاره کرد و گفتگو کرد تا نهایتا فرد به تصمیم همراهی یا عدم همراهی با جریانی برسد.

۲- نکته دومی که به شدت بدان پایبند بود صراحت بود هدی معمولاً می‌کوشید صریح و بدون درنظرگرفتن تعارفهای معمول یا مصلحت سنجی‌های کاذب نظرش را شفاف بیان کند و از آن دفاع کند. در زندان زمانی که بازجویش از او خواسته بود که مبارزه سیاسی را کنار بگذارد در پاسخ به او گفته بود تو چرا بازجویی را کنار نمی‌گذاری؟ و یا یکبار هم در جواب سعید مرتضوی که گفته بود دلیل برخورد با شما وجهه تشکیلاتی کار شماست، گفته بود بله ما هم حق داریم تشکیلات داشته باشیم. وقتی که در این کشور مواد فروش و قاچاقچی انسان تشکیلات دارند و شما هم از آنها خبر دارید و اقدامی هم برای برخورد با آن صورت نمی دهید. وقتی که جریانهای نزدیک به حکومت تشکیلات هایی با حمایتهای مختلف حکومت در اختیار دارند، چرا ما نباید تشکیلات خود را داشته باشیم و با ما برای تمایلات تشکیلاتی برخورد می کنید. ما هم حق داریم که تشکل خاص خود را داشته باشیم.این صراحت را در نقد دوستان خود نیز داشت و همواره با صراحت نظراتش را می‌گفت و این نقطه قوت او بود.

۳- اصل دیگری که هدی بسیار بر آن تاکید داشت آموزش بود. هدی تاکید ویژه‌ای بر آموزش داشت و معتقد بود کسی که می‌خواهد وارد فعالیتهای سیاسی و مدنی شود باید حداقل از تاریخ معاصر کشورش تحلیل داشته باشد٬ حرکتهای رهایی بخش گذشته را بشناسد و از وضعیت کلی جهان و نیروهای مؤثر آن آگاهی داشته باشد. جریانهای سیاسی و روشنفکری موجود ایران را بشناسد، با اقتصاد سیاسی آشنایی داشته باشد. ادبیات مذهبی را بداند و مباحث ایدئولوژیک را بتواند تحلیل کند. به همین دلیل تقریباً تمام مدتی که ما امکان برگزاری برنامه‌هایمان را داشتیم صرف آموزش شد.

هدی تاریخ معاصر را به ما آموزش می‌داد. او تاریخ را بر مبنای تحولات اجتماعی و سیاسی تحلیل می‌کرد. جنبش تنباکو٬ انقلاب مشروطیت٬ نهضت ملی شدن صنعت نفت٬ قیام خرداد ۴۲ ٬ مبارزه مسلحانه دهه چهل و پنجاه٬ حرکت فرهنگی دکتر شریعتی و نهایتاً انقلاب بهمن ۱۳۵۷ فراز هایی بود که بدان با جزئیات توجه می‌کرد و موضوع کارهای پژوهشی ما بود. هدی با بحثهای مطرح در جمع با دقت برخورد می‌کرد و ساعتها در مورد آن بحث و گفتگو صورت می‌گرفت. بعدها همین بحث تاریخی را در حسینیه ارشاد و در برنامه هشت فراز هزار نیاز ارائه کرد که بسیار مورد توجه شرکت کنندگان قرار گرفت. علاوه برتاریخ معاصر برخی مباحث ایدئولوژیک و روش تحلیل سیاسی هم مورد توجه او بود.

۳- هدی معتقد بود که هر فعال سیاسی باید از وضعیت جامعه برداشت دقیقی داشته باشد. به همین دلیل تاکید داشت که تنها نباید به جلسات سیاسی اکتفا نمود. یادم است یکی از کارهایی که از ما خواسته بود این بود که یک شب پس از ساعت ۱۲ به خیابان برویم و از وضعیت رفتگران شهرداری گزارشی تهیه کنیم و تا صبح با آنها بمانیم و یا در همان دوران با تعدادی از دوستان به مسجد سلیمان رفت و بررسی میدانی بسیار خوبی از وضعیت مسجد سلیمان به عنوان نقطه فوران نفت در ایران که هم ثروت هنگفتی را نصیب ایران کرده بود و هم دنیا را از این ثروت سرشار بهره مند کرده بود، داشت. و وضعیت امروز مسجد سلیمان را که غرق در فقر و بی‌توجهی بود را بررسی کرد که نتیجه این تحقیق همان زمان در مجله ایران فردا منتشر شد.

این گرایش اجتماعی او تا پایان راه ادامه داشت و پروژه سیستان بلوچستان او شاهکاری محسوب می‌شد .او معتقد بود نیروهای سیاسی باید جامعه را بشناسند و در روند حل معضلات و مشکلات جامعه مشارکت داشته باشند. البته این توصیه‌های اوبه هیچ وجه جنبه نمایشی نداشت و بدون آنکه جایی اظهار کند در رفتار روزمره او نمایان بود. در زندان یکی از بازجوهای او با تعجب حاصل تعقیب و مراقبت از او را به دوستی گفته بود که از کوهنوردی بامدادن آغاز می‌شد و نهایتاً به مشاهده کارتن خوابی در شب سرد زمستانی در دروازه غار تهران ختم می شد. او اهل کار نمایشی نبود، بسیار از دوربین گریزان بود و هرچیزی که ذره‌ای شبهه خودنمایی داشت را دوست نمی‌داشت. یادم است که تا مدتها جایی عکسی از او چاپ نمی شد و بعدها یک عکس پرسنلی کوچک در کنار مقالاتش می‌گذاشت الان هم مجموعه عکسهایی که از او منتشر شده است بسیار کم است.

۴- هدی در مدل تشکیلاتی مطلوبش همواره بر ترکیب سه نسل تاکید داشت و معتقد بود که باید تجربه بزرگترهای جریان را با نشاط و نیروی میانسالان و جوانان ترکیب کرد. او همواره آرزو داشت بتواند جوانانی که دل در گرو جریان ملی – مذهبی داشتند را در تشکیلاتی در کنار بزرگترها قرار دهد و برای این ایده وقت و انرژی زیادی می‌گذاشت از جمله کمک به گروه ما هم از دل همین دغدغه او بیرون می‌آمد. هدی تا قبل از دستگیری سال ۱۳۸۲ با اختصاص وقت و انرژی بی‌پایان برای رشد این تشکل تلاش می‌کرد و پس از آزادی از زندان با توجه به اینکه به حساسیت تشکیلاتی سیستم امنیتی بر خود آگاه بود، برنامه‌های حسینیه ارشاد را سامان داد و سعی کرد با مشکلات هویتی جوانان برخورد فعال داشته باشد. این برنامه‌ها تعداد زیادی از جوانان را به او جذب کرد.

۵- هدی معتقد به کار ترکیبی بود و معمولاً چند پروژه را با هم پیش می‌برد ٬ مخاطب عام و خاص را در نظر می‌گرفت همزمان با تلاش برای تشکیل یک گروه٬ از فعالیتهای عمومی تر هم غافل نبود. علاوه بر اینکه تقریباً‌ در هر جلسه‌ای که در دانشگاهها از او دعوت می‌شد حضور می یافت. خود او هم مبتکر بسیاری از جلسات بود. نخستین جلسات جدی‌ای که در این رابطه تشکیل شد خاطرات مهندس سحابی بود که بسیار مورد توجه بود. بعد از آن هم برنامه کلاسهای حسینیه ارشاد را با جدیت دنبال می کرد. برگزاری کلاسهای تاریخ و باب بگشا از جمله این جلسات بود. در کنار آن جلساتی نیز در شهرستانها داشت .

هدی همچنین علاقه زیادی به مصدق٬ طالقانی٬ بازرگان٬ تختی و حنیف نژاد داشت و سعی می‌کرد در مراسم بزرگداشت این چهره‌های شاخص جریان ملی – مذهبی برنامه‌های عمومی سازمان دهد. درواقع هدی تلاش داشت که همزمان در چند سطح پیامش را منتشر کند. سخنرانی‌های عمومی٬ کلاسهای آموزشی و جلسات تشکیلاتی سطوح متفاوتی بود که او از آن استفاده می‌کرد. متاسفانه تلاشهای هدی به دلیل برخوردهای امنیتی شدیدی که با او صورت می‌گرفت نیمه تمام گذاشته شد. اگر هدی توانسته بود برنامه‌های خود را عملی کند بدون تردید تاثیر بسیار شگرفی بویژه بر نسل جوان برجا می‌گذاشت.

۶- پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۸۴ هدی دغدغه جدی‌تری هم پیدا کرد او شاهد افول جریان اصلاح طلبی و جنبش دانشجویی بود علاقه بسیاری که به جنبش دانشجویی داشت او را به آسیب شناسی این جنبش و جریان اصلاح طلبی واداشت. هدی در ارزیابی مشکلات جوانان و جریان دانشجویی حلقه مفقوده هویت را مطرح کرد. هدی معتقد بود نیاز به بازیابی هویت ملی در بین جوانان بسیار جدی است. هدی خود برخورد بسیار صافدلانه و عاشقانه‌ای با قرآن داشت و قرآن را اساس محکم هویت بویژه برای -دانشجویان مذهبی می‌دانست. برگزاری جلسات باب بگشا برای پاسخ به این نیاز از سوی او طراحی شد. او همچنین معتقد بود در کنار قرآن باید به مثنوی و برخی متون دیگر عرفانی نیز پرداخت و عنصر پهلوانی و جوانمردی ایرانی را نیز دیگرباره طرح کرد. او با طرح مکرر منش پهلوانی تختی٬ حاج حسن رزاز و برخی شهدای جنگ ایران و عراق سعی می‌کرد این ارزشها را دوباره احیا کند.

۷- اگرچه او با دفتر تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی رابطه بسیا زیادی داشت و اغلب فعالان دانشجویی کشور را به نام می شناخت اما تاکید بسیار زیادی بر استقلال انجمنهای اسلامی و دفتر تحکیم وحدت داشت و همواره برآن پای می‌فشرد و خودش هم همیشه تلاش می‌کرد رفتاری نداشته باشد که شائبه دخالت در امور تحکیم یا انجمنها را داشته باشد. البته او همواره منتقد دلسوز دفتر تحکیم و انجمنهای اسلامی بود چه در نشستهایی که سخنران بود و چه در جلسات فردی و گروهی با فعالان دانشجویی انتقادهای خود را مطرح می‌کرد و بدون تردید یکی از جدی‌ترین کارشناسان حوزه جنبش دانشجویی کشور بود.

۸- یکی از بارزترین ویژگی‌های هدی این بود که متناسب با تحلیلش اقدام عملی هم انجام می‌داد و از این نظر من دیگر نمونه‌ای برای او نیافتم. هدی اگر به این تحلیل می‌رسید که مثلاً در بین جوانان بحران هویت وجود دارد در اسرع وقت با ارائه برنامه‌ای سعی در رفع آن می‌کرد و یا اگر نیاز به کار اجتماعی را حس می‌کرد سریعاً خودش دست به کار می‌شد و در حد توانش که بسیار بیش از یک فرد معمولی بود برای رفع مشکل برنامه ریزی می‌کرد.

۹- هدی برای مردم اهمیت زیادی قائل بود. در انتخابات ۸۸ شرکت نکرد و تاحدی منتقد اصلاح طلبان بود و رفتارهای آنها را قبول نداشت. منتقد گرایش‌های موجود در جنبش سبز که اهمیتی به تشکیلات سیاسی و نقش آن در ساماندهی اعتراضات نداشتند، بود و نسبت به امکان پیشبرد جنبش بدون تقویت یا ایجاد تشکلهای متناسب چندان خوش بین نبود، اما پس از شکل گیری جنبش سبز بدون استثناء همه راهپیمایی‌ها را شرکت می‌کرد و می‌گفت به احترام مردم که به خیابان آمده‌اند من هم در کنار آنها حضور خواهم یافت.

مسیر جاری:   صفحه اصلی در نگاه دیگرانبینش، روش و منش
| + -
استفاده از مطالب سایت با ذکر ماخذ مجاز می‌باشد