در نگاه دیگران» شاخه:بینش، روش و منش
پرینت
بازدید: 4805

خوانشی از کتاب ”سه‌هم‌پیمان عشق“ شهید هدی صابرکتاب ”‌سه هم پیمان عشق“‌ کتابی روایت گونه از هدی صابر که به روایت منش، بینش و روش حنیف پرخِرَد،  سعید پر شرر  و اصغر صبور می‌پردازد تا این روایت زیست گونه که شانه به شانه یک زیست موحدانه و مسئولانه می‌زند نهیبی باشد بر نسل امروزی که عناوین پر طمطراق را به دنباله می‌کشد اما تهی از دستاورد و آوردهای اجتماعی است. حرکت پرمایه مجاهدین بنیانگذار را می‌توان در سه مرحله واکاوی کرد. مرحله آغازین که بهار روییدن و  دغدغه مندی است مرحله میانی که فصل روشمندی و تولد ایده است و مرحله پسین که فرجام سرخ مجاهدین بنیانگذار روایت می‌شود همچنین این حرکت را می‌توان در چهار مدار به بازخوانی نشست. مدار منش، مدار بینش، مدار روش و مدار مشی.

 

  خوانشی از کتاب ”سه‌هم‌پیمان عشق“ شهید هدی صابر

منبع: یادنامه‌ی سالگشت پرواز شهید هدی صابر ـ 21 خرداد 1391

به نام خداوندگار منش و برابری

سلام بر او؛ روزی که زاد

سلام بر او؛ روزی که زیست

سلام بر او؛ روزی که ایستاد بر عهد خویش

در 15 خرداد 42 که شاه با چکمه‌های پدر بر پیکر مقدس و پاک شهدای قیام ایستاده بود تا به زعم خود شمشیر را از رو ببندد و بذر وحشت را در دل‌ها بکارد. ودر هنگامه ای که رهبران مخالف و نجیب یک به یک چهره به نقاب زندان می‌کشیدند و ستمگر از پیروزی خود قهقهه مستانه سر می‌داد جوانانی از میانه میدان وطن برخاستند، جوانانی از نور ایمان لبریز و از عشق و امید جاری که در هنگامه رخوت و سکوت و تردید به خودسازی خود نشستند و در بستر عمل به تفکر و تبیین پرداختند و در تاریکی شب راه جهاد را گشودند و با خون خود پیامی جاودان را در تاریخ به ثبت رساندند تا تاریخ نظاره گر حماسه فرزندان خود باشد.

و کتاب ”‌سه هم پیمان عشق“‌ فریاد این حماسه است کتابی روایت گونه از هدی صابر که به روایت منش، بینش و روش حنیف پرخِرَد،  سعید پر شرر  و اصغر صبور می‌پردازد تا این روایت زیست گونه که شانه به شانه یک زیست موحدانه و مسئولانه می‌زند نهیبی باشد بر نسل امروزی که عناوین پر طمطراق را به دنباله می‌کشد اما تهی از دستاورد و آوردهای اجتماعی است.

حرکت پرمایه مجاهدین بنیانگذار را می‌توان در سه مرحله واکاوی کرد. مرحله آغازین که بهار روییدن و  دغدغه مندی است مرحله میانی که فصل روشمندی و تولد ایده است و مرحله پسین که فرجام سرخ مجاهدین بنیانگذار روایت می‌شود همچنین این حرکت را می‌توان در چهار مدار به بازخوانی نشست. مدار منش، مدار بینش، مدار روش و مدار مشی.

خوانشی از کتاب ”سه‌هم‌پیمان عشق“ شهید هدی صابر 

بخش نخست: واکاوی حرکت مجاهدین بنیانگذار در سه مرحله

 

1. مرحله آغازین

1. 1. شروع دغدغه مندی ـ پیگیری و جدیت ـ مبارزه و جهاد از دل دین

1. 2. فراهم آوردن بستری مناسب برای تحقق دغدغه

1. 3. حرکت بر محور بزرگان

1. 4. جمع بندی جنبش‌های اجتماعی تا خرداد 42

 

1. 1. شروع دغدغه مندی-پیگیری و جدیت

در کوچه پس کوچه‌های نوجوانی شروع دغدغه‌ها و جستجو گری حنیف است ”‌حنیف در محله نوبر تبریز که زادگاه باقر خان است زاده می‌شود مردم این محل حامل تفکر مذهبی توأم با اندیشه ملی بودند پدر حنیف مخالف رژیم شاه بود  و حنیف از همان ابتدا با  دغدغه‌های مذهبی رشد یافت و اعتقادات محکمی داشت“‌. در آغاز نوجوانی به جلسات قران حاج یوسف شعار در تبریز پیوست و محفل به محفل به جستجو می‌رفت تا دغدغه‌ها و ارمان هایش را تحقق بخشد او دغدغه ای هم مذهبی هم ملی و هم مبارزاتی داشت چه آن هنگام که بر حاج یوسف شعار نهیب زد“‌حاج یوسف از قران تو شمشیر بیرون نمی‌آید“‌ و یا هنگامی که در ابتدای دانشگاه رساله ای از ایت الله شریعتمداری به دست می‌گیرد و مسئله ای از آن می‌خواند و می‌گوید که با این نگاه نمی‌توان مبارزه کرد و ما به نگرش جدیدی نیاز داریم تا نگاه جدید خود به قران را در اطرافیانش نیز بارور نماید همه و همه نشان از آغاز دغدغه مندی و روشمندی حنیف جوان دارد او در تهران به جلسات تفسیر آیت الله طالقانی می‌رود. ارتباطات او با آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان و دیگران ارتباطی جدی و پیگیرانه و به قصد تبیین گفتمان نوینی است.اومباحث جلسات تفسیر آیت الله طالقانی را به صورت جزوه در اختیار محافل مذهبی تبریز و سایر رفقایش قرار می‌دهد تا علاوه بر رشد خود به ارتقا کیفی دیگران نیز کمک کند. قرآن برای او به مثابه یک کتاب آموزشی و راهنمای عمل است. حنیف با پیگیری و جدیت به دنبال کشف سنت‌های مبارزه از درون منابع بود.

 

1. 2. فراهم آوردن بستر مناسب برای تحقق دغدغه‌ها

حنیف جوان هماره برای  فراهم آوردن بستر مناسب برای تحقق دغدغه‌ها و آرمان هایش با جان سختی می‌کوشد او دانشگاه تبریز را رها می‌کند تا با ورود به دانشگاه تهران به امکانات و ارتباطات گسترده‌تر برای تحقق دغدغه هایش دست یابد حنیف در مدار دانشجویی خود وارد انجمن اسلامی دانشجویان می‌شود و به عنوان مسئول انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران نقش بسزایی در ارتقا کیفی و کمی انجمن‌ها ایفا کرد بنا بر پیشنهاد حنیف برای هر دانشکده یک انجمن مستقل تاسیس شد. رشد کمی انجمن‌های اسلامی کم کم از تهران به سایر دانشگاه‌های کشور نظیر تبریز اصفهان و مشهد رسید و انجمن‌های سراسری شکل گرفت. حنیف نژاد همچنین با دعوت از آیت الله طالقانی و سایر روحانیون مبارز و روشنفکران برای سخنرانی در انجمن اسلامی دانشجویان در ارتقا سطح کیفی انجمن‌ها نیز تأثیر گذار بود و دانشجویان انجمن از هر سخنرانی توشه ای بر می‌گرفتند.

حنیف و سایر مجاهدین بنیانگذار از محفل‌های دیگر نیز برای رشد خود بستری مناسب فراهم آوردند کلاس‌های شاخه دانشجویی نهضت آزادی که مرحوم عطایی آن را اداره می‌کرد بستری برای ارتقا کیفی بنیانگذاران بود و یا حضور در مسجد هدایت که می‌توان انرا یکی از پاتوق‌های مهم دوران برشمرد که نسل کیفی جدیدی را بین دانشجویان و جوانان به وجود آورد

 

1. 3. حرکت بر محور بزرگان

مجاهدین بنیانگذار تا قبل از قیام خرداد 42 بر محور بزرگان ودر همان مدار که مدار مبارزه مسا لمت امیز و قانونی بود ماندند.  مهمترین ویژیگی انان در این دوران آموختن از بزرگان، مطالعه و عمق یافتن اندیشه هاست آنان علاوه بر آموختن و یادگیری شرایطی را فراهم آوردند تا با حضور بزرگانی چون طالقانی بازرگان و دکتر سحابی در دانشگاه و تحت تأثیر آموزه‌ها و تفکرات آنان دانشجویان به یک بلوغ کیفی نزدیک شوند. دوران  بارکشی کیفی دانشگاه و آرمان داری بی بدیل دانشجویان در ایران که در سالهای 39-42 رخ می‌دهد علاوه بر دغدغه مندی، جدیت و ایمان درونی دانشجویان آن دوره محصول آموزه‌های بزرگانی است که در بستری مناسب به رشد کیفی و بلوغ فکری دانشجویان مدد رساندند.

 

1. 4. جمع بندی جنبش‌های اجتماعی تا خرداد 42

زندان برای حنیف نه محلی برای کاهش دغدغه هاست و نه مکانی برای فروکش آرمان‌ها. زندان برای او مأمن جمع بندی است. حنیف در زندان به جمع بندی حرکت‌های مبارزاتی تاریخ معاصر ایران می‌پردازد و در جستجوی پاسخی روشن برای این پرسش است که چرا جنبش‌های اجتماعی معاصر دستاوردهای مطلوبی برای جامعه به همراه نداشته‌اند او در زندان به بحث و گفتگو با بازرگان می‌نشیند و به دنبال کشف قواعد و مراحل مبارزه پیروز است. زندان برای حنیف پایان مبارزه نیست، آغاز  دوران جدیدی از مبارزه است. او در زندان به صورت جدی و راهبردی بر روی قران کار کرده و به دلیل جمع بندی جامع،  در مبانی اندیشه ای منسجم شده بود. حنیف بر این باور بود که قیام 15 خرداد جمع بندی‌ها را عوض کرده و مسئله پس از قیام رهبری ذی صلاح و عمل صالح دوران است

 

2. میانه حرکت

2. 1. جمع بندی نهایی

2. 1. 1. تغییر فاز

2. 1. 2. حلقه مفقوده-حلقه واسط

2. 2. پرسش، انتقاد، انتظار از بزرگان   

2. 3. اتکا به خود – کسب صلاحیت  

2. 4. کشف قوانین فاز جدید – مبارزه حرفه ای

2. 5. مطالعه  - مطالعه روشمند  

2. 5. 1. تبیین تاریخی

2. 5. 2. رویکرد ویژه به متن ایدئولوژیک

2. 6. آموزش دستاوردها و یافته ها

2. 7. سازماندهی انسانی- تشکیلات منسجم- اخلاق مدار

2. 8. استدلال برای قیام مسلحانه- آغاز جنبش

 

2. 1. 1. جمع بندی نهایی: تغییر فاز

حنیف پس از آزادی از زندان به جمع بندی نهایی می‌رسد و معتقد است رژیم فاز مبارزه را تغییر داده است (مشی را طرف مقابل تعیین می‌کند) و مبارزات سیاسی صرف در چارچوب مبارزات پیشین ره به جایی نمی‌برد و باید راهی نو را در شرایط نوین پس از قیام 15 خرداد درنوردید او الزامات دوران نوین را تبیین کرد و با سخت کوشی در پی تحقق نیازهای دوران جدید مبارزه بود

 

2. 1. 2. جمع بندی نهایی: حلقه مفقوده ـ حلقه واسط

حلقه مفقوده – حلقه واسط یکی از انگاره‌های جدی و تمام دورانی در جمع بندی و استراتژی بنیانگذاران بود.مجاهدین بنیانگذار معتقد بودند که حلقه مفقوده ای در مبارزات پیشین مردم وجود داشت که نمی‌توانست بین سه جریان ریشه دار 1)مذهبی   2)ملی    3)چپ عدالت خواه و مستقل  پیوند برقرار کند.  آنان بر این باور بودند که خودشان باید با کسب صلاحیت و بدست آوردن شایستگی‌های لازم حلقه واسط و نقطه اتصال جریانات ریشه دار در ایران شوند

 

2. 2. پرسش، انتقاد، انتظار از بزرگان

هنگامی که حنیف به جمع بندی نهایی و تغییر فاز و دوران جدیدی از مبارزه رسید. کار ایدئولوژیک، استراتژیک و تشکیلاتی را به عنوان  الزامات دوران جدید برشمرد. او به نارسایی کار آموزشی  و سازماندهی در نهضت آزادی اشاره می‌کند و به همراه 9 تن از همران نامه ای 9 صفحه ای به رهبران نهضت آزادی  می‌نگارند نامه ای سئوالمند با این پرسش که اگر مسلمانیم روش تحلیل اسلامی ما چیست؟ نقادانه با مدار نقد بر کار آموزشی، ایدئولوژیک و تشکیلاتی در نهضت آزادی و انتظار محور بر محور فراهم آوردن بستر مناسب برای بلوغ فکری و تشکیلاتی. اما پاسخ‌های مهندس بازرگان(درباره حزب توده و وابستگی فکری- تشکیلاتی آن به شوروی-نهضت ترجمه و مشغله کاری) حنیف را به اتکا به خود در نسل جدید و تبیین مشی بومی و گفتمان مستقل می‌رساند

 

2. 3. اتکا به خود – کسب صلاحیت

اتکا به خود مبارزه حرفه ای و تمام وقت کسب صلاحیت و تبیین گفتمان بومی رهیافت‌هایی هستند که حنیف نژاد پس از جمع بندی در زندان و دیدار با رهبران نهضت به آن می‌رسد حنیف معتقد است که مردم نشان داده‌اند صلاحیت‌های زیادی دارند که ما برای فهمیدن آن باید کسب صلاحیت کنیم. در مدار فهم دورانی از حنیف باید به این نکته اشاره کرد که حنیف در پی تبیین خواست مردم بود او می‌گفت ما همواره مردم را تحقیر می‌کردیم اما مردم جلوتر از ما بودند ما می‌گفتیم مرگ بر این دولت قانون شکن ولی توده‌ها لبیک نمی‌گفتند و ما نتیجه می‌گرفتیم که توده‌ها جان بر کف نیستند در حالی که توده‌ها ”‌مرگ بر شاه“‌ را فریاد کرده‌اند  و در 15 خرداد شهید داده‌اند.  در باور حنیف فرماندهی از آن مردم است که فرمانده به مداری بالاتر از مبارزات قانونی و رفورمیستی رفته است و به این فرمانده باید در سازماندهی، کسب دانش استراتژیک و کشف قوانین مبارزه کمک رساند. 

 

2. 4. کشف قوانین فاز جدید – مبارزه حرفه‌ای

مجاهدین بنیانگذار تمام وظایف دورانی از کار ایدئولوژیک- استراتژیک تا سازماندهی و تشکیلات را بر گرده گذاردند و با جان سختی به جستجو برای کشف قواعد و اسلوب‌های فاز جدید پرداختند. و به مبارزه حرفه ای به عنوان یکی از الزامات دوران نوین روی آوردند، مبارزه پیشه اصلی آنان بود که تمام امکانات زندگی در خدمت آن قرار می‌گرفت. حنیف خود روزی 18 ساعت کار فکری – استراتژیک می‌کرد و معتقد بود اگر برای مطالعه کتابی 20 ساعت وقت لازم است حداقل باید 10 ساعت روی آن مطلب فکر کرد. آنان در پی کشف قواعد غلبه ضعیف بر قوی بودند و این قواعد را از رویکرد ویژه به متن ایدئولوزیک کنکاش می‌کردند.

 

2. 5. مطالعه- مطالعه روشمند

هیچکس در مطالعه همچون حنیف نبود دقیق، وقت گذار و برنامه دار روش مطالعاتی بنیانگذاران روشی بدیع و تمام دورانی است آنان با روش مطالعاتی روشمند به تبیین تاریخی پرداختند و با رویکرد ویژه به متن ایدئولوژیک برای ارائه یک گفتمان مستقل و بومی کوشیدندآنان معتقد بودند انچه که از خیزش یک خوانش عمیق مطالعاتی بر می‌اید ارائه راهبرد، استراتژی و کشف قوانین و سنت‌های حاکم بر مبارزه است و این جز با مطالعه روشمند امکان پذیر نخواهد بود آنجا که حنیف بر دوستانش با فریادی بلند نهیب می‌زند که ای رفقا مفید و درست مطالعه کنید بر این باور است که از میانه میدان مطالعه باید مرهمی برآید تا التیامی باشد بر زخم‌های چندین ساله ایرانیان در بند. محور مطالعاتی مجاهدین بنیانگذار را می‌توان در دو مدار بسط داد   1)تبیین تاریخی    2)رویکرد ویژه به متن ایدئولوژیک.

 

2. 5. 1. تبیین تاریخی

تبیین تاریخی در بینش مجاهدین پر رنگ و پر تلألو است. هر کادر جدید سازمان دو سال آموزش می‌بیند تا بداند که در جریان تاریخ هماره حق بر باطل پیروز بوده است. در بینش چپ به تاریخ  کارگر پیروز نهایی مبارزه با سرمایه داری است و در نگاه توحیدی کارگر بسط می‌یابد ودر مستضعف طلوع می‌کند که از کارگر تا کشاورز و دهقان و تمامی کسانی را که به استضعاف کشیده شده‌اند را شامل می‌شود در بینش توحیدی مستضعفین وارثان زمین‌اند و پیروزی نهایی از آن انان است آنچه که از میانه این دو بینش می‌طراود امید و مبارزه است.

حنیف نگاه فقهی و روحانی مأب به تاریخ را یکسره رد می‌کند و خود با تبیین عقلانی و توحیدی  مسیر تاریخ را ترسیم می‌نماید. تاریخ در کربلای حنیف آه و ماتم نیست که شور و تفکر است آنجا که زینب در بیدادگاه ستمگر فریاد بر می‌آورد ”‌ بخدا سوکند در کربلا به جز زیبایی چیزی نیافتم“‌ تا بر مردمان بفهماند در کربلا نه اشک که عشق و امید جاری ست. و این نگاه زینب به کربلا در بینش توحیدی حنیف به تاریخ جوانه می‌زند و او را بر این باور می‌رساند که در هیچ برهه ای از تاریخ جریان حق شکست نخورده و باطل پیروز نگشته است بلکه جریان حق به یک پایان مقطعی و کوتاه مدت می‌رسد و پس از آن بستری می‌شود برای ادامه مبارزه در مداری بالاتر همچنان که نهضت جنگل در مداری بالاتر از مشروطه قرار می‌گیرد و ملی شدن صنعت نفت در مداری بالاتر از نهضت جنگل.

مجاهدین بنیانگذار علاوه بر تبیین جهت‌داری تاریخ که از میانه آن پیروزی مستضعفین بر مستکبرین بیرون می‌آمد و این جهت داری تاریخ سلاحی برنده، منطقی و نیرومند در اختیار آنان می‌گذاشت به خوانش عمیق تاریخ معاصر و جمع بندی دقیق آن نیز پرداختند جمع بندی محوری بنیانگذاران سازمان اینچنین بود: علل آنکه مبارزات پیشین به پیروزی نمی‌رسیدند را باید در 1)فقدان رهبری 2)عدم پیچیدگی رهبران در عصر پیچدگی مبارزه 3)فقدان سازماندهی و تشکیلات انقلابی 4)حرفه ای نبودن مبارزان  5) عدم نگاه علمی به دانش مبارزاتی که نتیجه آن حرکت‌های بدون استراتژی و خط مشی بود 6)مبارزات گذشته مکتبی و ایدئولوژیک نبودند  کنکاش نمود.

پیوند جمع بندی تاریخ مبارزات مردم ایران با مطالعات  جنبش‌های رهایی بخش در کوبا، الجزایر، ویتنام و فلسطین بنیانگذاران را به رهیافت‌های جدیدی برای مبارزه پیروز می‌رساند آموختن چرایی مقاومت و پیروزی و کنکاش در مشی پیروز این جنبش‌ها بی بدیل و ارزشمند بود آنچه که از میان این پیوند تاریخی مابین جمع بندی مبارزات پیشین مردم ایران و واکاوی جنبش‌های رهایی بخش در جهان جوانه زد گذار به سمت مشی پیروز در آن مقطع تاریخی بود.

 

2. 5. 2. رویکرد ویژه به متن ایدئولوژیک

مجاهدین بنیانگذار قرآن محور بودند حنیف به عنوان میخ عقیدتی سازمان تحت تاثیر اندیشه‌های احمد کسروی انگاره‌های جدی ضد خرافه داشت و نگاه فقه محور، کاسبکارانه و ثواب گونه به قران را مردود می‌دانست حتی زمانی که مهندس بازرگان از او می‌خواهد در مراسم ختم پدر یکی از هم بندیان در زندان قران بخواند حنیف می‌گوید ”‌قران را برای مرده نمی‌خوانند“‌ این گذاره کیفی نشان از آن داشت که قران برای حنیف و سایر بنیانگذاران قران سر طاقچه خانه و مراسم ختم نیست قران راهنمای عمل است مجاهدین بنیانگذار مبنای اندیشه و تفکر خود را بر پایه دو کتاب پر مایه قران و نهج البلاغه گذاردند و سفره دیالکتیک را برای تفسیر قران گشودند و انگاره‌های نوینی را مطرح ساختند این انگاره‌ها آنچنان نو و بدیع بود که ایت الله طالقانی که خود تفسیر پرتوی از قران را به عنوان میراثی گرانبها بر تارک تاریخ ایران به ثبت رسانده است زبان به تحسین می‌گشاید و می‌گوید ”‌با انکه حنیف در مسیر مبارزه است انسان از تفسیرهای او نکات جدیدی می‌اموزد“‌ و معتقد است که تفسیر حنیف در حرکت و مبارزه ارجح‌تر از تفاسیر در پس حجره‌ها و حوزه هاست. انان با دیالکتیک در تفسیر و دینامیک در حرکت و جمع بندی فرازهای مطالعاتی به ارائه یک گفتمان بومی و تبیین یک راهبرد ملی دست یافتند و راهی نو را در نوردیدند.

 

2. 6. آموزش دستاوردها و یافته ها

آموزش دستاوردها و یافته‌ها از بنیادی ترین محورهای حرکت مجاهدین بنیانگذار است. حنیف معتقد بود که آموزش بستری برای کادرسازی است او می‌گفت ”‌ ما بدون آموزش نمی‌توانیم کادر سازی کنیم و در این دوره استبداد و خفقان و تنگنا تنها حرکتی که ساواک از ردیابی آن عاجز است تکامل فکری و حرکت جوهری است“‌ حنیف مرز بین روشنفکر تشکیلاتی  و روشنفکر زدگی است او تفاوت مابین خواندن برای خود و خواندن برای دیگران است او می‌خواند و آموزش می‌دهد برای انکه از میانه مطالعه حرکت مطالبه می‌کند نه انباشت اطلاعاتی محض. حنیف یک روشنفکر تشکیلاتی است وقت گذار و صبور برای آموزش او کتاب راه طی شده مهندس بازرگان را 26 بار آموزش می‌دهد و بر این باور است که در مسیر آموزش خودش نیز رشد یافته و به فهم جدیدی دست یافته است.  مسیر حنیف مسیر تولید است نه توزیع و ترجمه او در مدار مطالعه و آموزش مولد گفتمان مستقل و نوینی است که انگاره‌های جدی و بدیعی برای بحث دارد.

 

2. 7. سازماندهی انسانی- تشکیلات منسجم- اخلاق مدار

سازماندهی مهمترین محور تاکید بر خودسازی و پرهیز از کار بیهوده و لغو است برای عضوگیری در سازمان عامل زمان آزاد برای ورود اعضا به مبارزه حرفه ای بسیار مهم بود اما حنیف همواره می‌گفت دو شرط اصلی عضوگیری داشتن درد دین و درد توده است برای او دغدغه مندی افراد اصل بود زیرا می‌گفت اگر کسی دغدغه داشته باشد با گوشت و پوست و استخوانش به ضرورت کار رسیده است. او در مواجهه با افراد فرازهایی از نهج البلاغه را می‌خواند و تفسیرهایی را بازگو می‌کرد که انگیزه مندی را بارور کند و شور عشق را در دلها بکارد. اعضای سازمان بر روی کار متمرکز و اشتغالات کاذب را رها کردند و تمامی الزامات زندگی را در خدمت مبارزه قرار دادند و با بیلان کاری روزانه و حسابرسی به عملکرد خود محتوای قیامت را در زندگی روزمره خود شکوفا نمودند.حنیف می‌گفت برای مبارزه حرفه ای باید ساده زیست بود و با نهادینه کردن این سبک زندگی و مدل زیست توأم با خودسازی در خانه‌های سازمانی زندگی در خانه‌های تیمی – سازمانی را یکی از محورهای آموزشی قرار داده بود.حنیف  می‌گفت بدون استراتژی صحیح نظم آهنین در سازمان به وجود نمی‌آید نظم در سازمان‌های انقلابی، نظم انقلابی است هر کس بیشتر بفهمد منظم‌تر می‌شودحنیف معتقد بود که رهبری قراردادی و انتصابی نیست بلکه طبیعی و خودبه خودی است. یک فرد در پروسه زندگی توانایی‌هایی از خود نشان می‌دهد و با مشکلات به گونه ای برخورد می‌کند که انها را حل نماید و به صورت طبیعی در قامت یک رهبر قرار می‌گیرد. بنابراین در باور حنیف ایستادگی و مقاومت در شرایط سخت و حل مشکلات از الزامات رهبری است او می‌گوید ”‌برای رهبری نمی‌توان از حاشیه دستور داد صلاحیت چیست و از کجا ناشی می‌شود؟ صلاحیت از شرکت در عمل توأم با جمع بندی نتیجه تجربیات بدست می‌آید ”‌  اما حنیف یک رهبر سازمانی- تشکیلاتی صرف نبود او مسئولانه، عاطفی و دلسوزانه با اعضا برخورد می‌کرد او علاوه بر آموزش اعضا و پرورش کادر همه جانبه در سرکشی به خانه‌های تیمی همه مشکلات بچه‌های سازمان را مورد بررسی قرار می‌داد و سعی در حل انها داشت او بسیار انسان دوست بود. شخصیتی همچون حنیف نه تنها در تئوری تشکیلاتی که در جهان بینی و استراتژی هم تغییر ایجاد می‌کردند.  او تشکیلاتی را بنا می‌نهد که صرفا از قواعد سخت و خشک تشکیلاتی تبعیت نمی‌کند و روزی که یکی از اعضا که اطلاعات زیادی داشت و از سازمان بریده بود و اگر دستگیر می‌شد باعث دستگیری افراد زیادی می‌شد فردی پیشنهاد ترور او را می‌دهد تا از ضربه به سازمان جلوگیری شود حنیف برآشفته می‌شود و فریاد می‌زند از بین ما کسی هست که مسئولیت ترور هم رزم خود را برعهده بگیرد؟ آیا اساسا ما چنین کسی را داریم؟ تا با این عتاب تازیانه وار نشان دهد تشکیلاتی را که او بنا نهاده بود بر پایه انسانیت و اخلاق گذارده شده بود.

 

2. 8. استدلال برای قیام مسلحانه- آغاز جنبش

بند بند وجود مجاهدین بنیانگذار استدلال برای قیام است آنان هر عملی را با مطالعه و جمع بندی پیگیری می‌کردند. استدلال برای نبرد مسلحانه نیز در دفاعیات مجاهد شهید سعید محسن به روشنی قابل مشاهده است. مجاهدین چریک جدا از مردم و افراد ماجراجویی نبودند آنان بر محور بزرگان در مدار مبارزه مسالمت آمیز حرکت کردند و تمام راه‌های مسالمت آمیز مبارزه را طی نموده بودند اما این رژیم شاه بود که تمامی این راهها را به بن بست کشانید و همه فرصت‌های لازم برای اصلاح را از دست داد. او به تمامی وعده هایش در شهریور 20برای حکومت در چارچوب قانون اساسی مشروطه پشت کرد در مرداد32دولت مردمی دکتر مصدق را با همکاری با کودتایی انگلیسی- امریکایی از کار برکنار کرد و اورا به تبعید و حصر کشاند و حتی دولت علی امینی را هم تاب تحمل نداشت و در 15 خرداد42 دست به کشتار وسیع و بی رحمانه مردم زد و شکافی عمیق بین خود و مردم ایجاد کرد تا نبرد مسلحانه را به عنوان تنها راه مبارزه پیروز در ذهن مردم به ثبت رساند. قیام مسلحانه خواست طبیعی مردم بود و مجاهدین بنیانگذار تنها به تبیین این خواست طبیعی برخاستند و امکانات لازم برای اجرای ان را فراهم اوردند. طوفان قیام مسلحانه با تایید بزرگانی چون آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان دکتر سحابی و سایر اعضای نهضت آزادی، الهیار صالح و برخی دیگر از بزرگان جبهه ملی وزیدن گرفت و پایه‌های حکومت شاهنشاهی را به لرزه افکند و تور پلیسی – امنیتی انرا در هم شکست.

 

3. آخرین انگاره ها

3. 1. جمع بندی مدون در زندان: جمع بندی حتی در آستانه شهادت

3. 2. مقاوت پیروز – ایدئولوژی پیروز – مبارزه پیروز

3. 3. توضیح (کارتوضیح) و دفاع همه جانبه وایدئولوژیک از قیام مسلحانه در دادگاه

3. 4. فصل سرخ شهادت – مرگ پهلوانی

2. 5. خون و پیام – ادامه حرکت  

 

 

3. 1. جمع بندی مدون در زندان

جمع بندی حتی در آستانه شهادت: یکی از انگاره‌های جدی مجاهدین بنیانگذار جمع بندی در زندان حتی در آستانه شهادت است انان زندان را زندگی می‌کنند و زندگی را در ایمان و امید معنا می‌بخشند و امید را در رهایی جستجو می‌کنند و همچنان که در اغاز راه، راه جهاد را گشودند در فرجام سرخ خویش نیز همچون شمعی فروزان در تاریکی شب درخشیدند  و زندگی را در مدار تغییر محیط پیرامون شکوفا ساختند آنان مرگ و زندگی را به تسخیر درآورده و مبارزه و زندان و شهادت را در مدار تغییر قرار دادند. آنان با جان سختی در بر پایی یک جامعه آرمانی بی طبقه توحیدی و آزاد کوشیدند که این جان سختی در زندان نیز با آنان است.

حنیف در زندان در 50صفحه به نقد از خود و جمع بندی حرکت مجاهدین می‌پردازد او می‌گفت در شرایطی که سازمان به لحاظ سازماندهی با مشکلات عدیده ای روبرو بود ونیاز به کار تاکتیکی و استراتژیک داشت اشتباه بود که یکی دوهفته به مکان امنی رفته و سه کتاب شناخت را به یک کتاب تبدیل کرد گرچه ایدئولوژی اصل است اما آن همه زمان برای تدوین ایدئولوژی در آن شرایط کاری غیر ایدئولوژیک بود گاهی زمان گذاردن برای سازماندهی خود یک کار ایدئولوژیک است. سعید محسن معتقد بود که شرط زمان آزاد برای عضوگیری گرچه اعضا را وارد مبارزه حرفه ای می‌کرد اما در این نحوه عضوگیری اکثرا دانشجویان وارد سازمان می‌شدند و آنان نیز در پرتو ما رشد می‌کردند و در برابر کار عظیم مطالعاتی سازمان خود کم بین می‌شدند و اگر انتقادی به ذهنشان می‌رسید یا مطرح نمی‌کردندیا با این گمان که حتما سازمان طرحی برای ان دارد از کنار ان می‌گذشتند اما اگر سازمان با افراد با سابقه‌تر که زمان کمتری هم برای مبارزه داشتند پیوند بیشتری برقرار می‌کرد آنان می‌توانستند با به چالش کشیدن مباحث سازمان به عمق بیشتر آن کمک کنند سعید همچنین معتقد بود که مبارزه حرفه ای و تمام وقت اعضای سازمان را از حرکت‌های صنفی مردمی محروم ساخت.    یکی از محورهای جمع بندی مجاهدین بنیانگذار در زندان تاکید بر ادامه حرکت و اصرار بر کار ایدئولوژیک بیشتر بود آنان معتقد بودند یکی از علل ضربه شهریور 50 عمل نکردن به دستاوردها بود که ریشه آن به خصلت‌های روشنفکری، طبقاتی و رفاه باز می‌گشت. بنیانگذاران در زندان لحظه ای غفلت نمی‌کردند و مدام به جمع بندی می‌پرداختند. آنان در زندان و در آستانه اعدام نیز با جمع بندی به تدوین استراتژی روی آوردند و ادامه مسیر را ترسیم نمودند.

 

3. 2. مقاوت پیروز – ایدئولوژی پیروز – مبارزه پیروز

مارتین لوترکینگ رهبر مبارزات سیاهان امریکا  می‌گوید ”‌ مقاومت خود آزادی است نه برای آزادی ”‌ و مجاهدین بنیانگذار تحقق عینی این حقیقت تاریخی‌اند که مقاومت دست یازیدن به رهایی است و لازمه مقاومت پیروز ایدئولوژی پیروز است که این هر دو بستری است برای مبارزه پیروز. آنانی که امروزه با انگاره‌های غرب گرایانه و نسبی زدگی به نقد باورهای مجاهدین بنیانگذار می‌نشینند نخست باید به این پرسش تاریخی پاسخ گویند که این کدامین ایمان است که مجاهدین بنیانگذار و بسیاری از جوانان چند دهه قبل به باوری از آن رسیده‌اند که زیر شکنجه جان می‌دهند اما سخن نمی‌گویند. حنیف با بینی شکسته از شکنجه و پاهای به استخوان رسیده از شلاق استبداد راست قامت و استوار می‌استاد. اصغر پشت سوخته از شکنجه در آتش، می‌سوزد اما دم بر نمی‌آورد.  و این کلام خداست که در ایمان اصغر جاریست ”‌یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الاربک راضیه مرضیه ”‌ ( ای نفس مطمئن و برگزیده! باز آی بسوی پروردگارت که تو از او خشنود و او از تو راضی است باز آی و در صف بندگان خاص من قرار بگیر ).  ای اصغر گداخته در ایمان برخیز که خلق به احترامت خبردار ایستاده است.  ای همه یقین و باور! ای ایستاده بر ایمان ابراهیم! برخیز که ابدیت در پیشگاه تو سر بر آستان خاک ساییده است اصغر بدیع زادگان قامت صبر و استقامت است، سرو آزادگی و شور زندگی ست. عمل مجاهدین سلاحشان نبود ایمان و مقاومتشان بود. آنان شکنجه گاه دژخیم را به رزمگاه پیروزی خود بدل ساختند تا بر ما بیاموزند که مبارزه مقاومت می‌طلبد و مقاومت ایمان را تمنا می‌کند.

 

3. 3. توضیح (کارتوضیح) و دفاع همه جانبه وایدئولوژیک از قیام مسلحانه دردادگاه

بی شک دفاعیات مجاهدین در بیدادگاهای رژیم  نقطه عطفی در تاریخ مبارزات رهایی بخش مردم ایران است کلمه به کلمه دفاعیات مجاهد شهید سعید محسن دارای اهمیت تاریخی است. او صلاحیت دادگاه را به چالش می‌کشد و به تبیین رابطه میان رژیم پهلوی و امپریالیسم و نقش این رابطه در استثمار مردم ایران می‌پردازد او در دادگاه علت‌های قیام را ذکر می‌کند ، فساد اداری و وضیعت اسفبار کارگران کشاورزان و دهقانان را برمی شمرد. و رنج دخترکان معصومی را بازگو می‌کند که مجبورند با سرانگشتان خونین خود نقوش زیبای یک فرش را به هم ببافند چون درد گرسنگی را می‌چشند و نان اور خانواده‌اند. او به کشتار بی رحمانه مردم و سرکوب هر صدای مخالفی اشاره می‌کند و به دفاع ایدئولوژیک از مبارزات جنبش‌های مسلحانه می‌پردازد و رژیم شاه را به دلیل ارتجاعی بودن و دامن زدن به تضاد طبقاتی و پیوستن به کمپ امیریالیسم و مشارکت در سرکوب جنبش‌های رهایی بخش در منطقه محکوم به زوال و نابودی می‌داند و قیام مسلحانه را حق طبیعی و مشروع  سازمان‌های انقلابی برای دفاع از مردم در برابر خونتای وحشی رژیم عنوان می‌کند.

 

3. 4. فصل سرخ شهادت – مرگ پهلوانی

حنیف نژاد معتقد بود برای انکه روحیه بی اعتمادی مردم نسبت به احزاب و سازمان‌های سیاسی عوض شود پیشتاز باید همه مسئولیت‌ها را برعهده بگیرد. مجاهدین بنیانگذار نیز پس از ضربه شهریور 50 برای نجات کادرهای سازمان همه مسئولیت‌ها را برعهده گرفتند. برای بنیانگذاران امکاناتی بود تا با استفاده از ان خود را از جوخه اعدام برهانند اما آنان سرنوشت مبارزه را در گرو ایستادگی می‌دانستند.

شب قبل از اعدام حنیف ساواک به پدرش می‌گوید اگر او عذرخواهی کند او را اعدام نمی‌کنیم اما حنیف در جواب پدرش می‌گوید ”‌هدف ما و آرمان ما از طول عمر ما بلندتر است“‌ شب اعدام فرا می‌رسد و مجاهدین بنیانگذار میدان تیر چیتگر را نیز به رزمگاه آخر برای پیروزی بدل ساختند. حنیف با صدای بلند قران می‌خواند سعید قهقهه سر می‌داد و صدای خنده اش زندان را پر کرده بود اصغر زنده باد خلق را فریاد می‌زد هنگامی که اصغر بدیع زادگان را از زندان به سوی جوخه اعدام می‌برند مارکسیست‌های بند به احترام او و به پاس مقاومت و پایداریش خبردار می‌ایستاند. جوخه اعدام رزمگاه آخر پیروزی است. هنگامی که حنیف با ایمان تزلزل ناپذیرش و نهیب بلندش لرزه بر وجود دشمن افکند و سربازان دشمن برای نشاندن نشان‌های افتخار بر سینه هاشان تعلل می‌کنند این خود حنیف است که فرماندهی میدان آتش را برعهده می‌گیرد و فریاد می‌زند ”‌ من محمد حنیف نژاد عضو سازمان مجاهدین خلق ایران به شما فرمان آتش می‌دهم ”‌ تا بر دشمن بفهماند که زبونتر از آن است که سروهای مقاومت و پایداری را بر زمین افکند.

خوانشی از کتاب ”سه‌هم‌پیمان عشق“ شهید هدی صابر 

3. 5. خون و پیام – ادامه حرکت

”‌ صحبت از رفتن و رفتن‌ها نیست. حرف زماندن هم نیست. صحبت آن است که خاکستر تو تخم رزم آور دیگری باشد ”‌حنیف تئورسین بقای رزمنده بود و شهادت آسان، شتابان و بی اثر را قبول نداشت او حتی در زندان نیز در خط بقای رزمنده حرکت کرد و ابتدا سعی نمود با گمراه کردن ساواک خطر مجاهدین برای رژیم را جدی نشان ندهد.   به تعبیر چگوارا ”‌ در خروش‌های هنگام نبرد هرجا که مرگ غافلگیرمان کند گو خوش آمدی ”‌ خوانش حنیف از مرگ نزدیکی زیادی به تعبیر چگوارا از مرگ دارد. مرگ زبونتر از آن است که امیران فاتح دوران از آن بهراسند. اما حنیف شهادت آسان را بی اثر می‌داند و نظریه شهید امیرپرویز پویان (رد نظریه بقا ) را رد می‌کند.  پس از کشتار مردم در 15 خرداد 42 گروههای زیادی به سمت مبارزه مسلحانه کشیده شدند اما حرکت چریک‌های فدایی خلق و مجاهدین خلق دو حرکت ماندگار در تاریخ است. چون مبارزات آنان فکری- ایدئولوژیک درازمدت و مردمی بود. مجاهدین بنیانگذار هفت سال را به مبارزه حرفه ای کار ایدئولوژیک و استراتژیک پرداختند و صاحب اندیشه و گفتمانی مستقل و بومی‌اند. خون آنان در هنگامه ترس و رخوت تنها مایه تأسف نیست بلکه امید حرکت و قیام است آنان سازمان خود را در هنگامه ای بنا نهادند که ترس، تردید و سکون، رخوت. همنشین جامعه بود. مهندس میثمی می‌گوید بمب شناخت مجاهدین از بمب‌های دست ساز کاراتر بود.   مجاهدین بنیانگذار پس از شهادت از قامت بنیانگذاری یک سازمان به در امدند و در قامت یک الگو نشسته‌اند. آنان الگواند الگوی زندگی و مرگ در مسیر مبارزه، الگوی جان سختی و جان کندن برای رسیدن به آرمان‌ها  خون آنان پیام آزادی و برابری است زیرا انان حامل اندیشه ای هستند برای استناد و مرجعی‌اند برای رجوع انان نشان دادند ”‌ انجا که ظلم است، مبارزه و مقاومت هم هست ”‌  

 

بخش‌دوم: بازخوانی‌حرکت‌مجاهدین بنیانگذار در چهار مدار منش و بینش، روش و مشی

 

بر مدار مشی

همچنان که هدی صابر مولف کتاب سه هم پیمان عشق می‌گوید ”‌ سه وزن از اوزان چهارگانه رباعی ثابت و یکی شناوران در میانه میدان تحولات نیز از چهار مضراب موسیقی متن دوران عشق و منش، مشی و روش عشق و منش و روش ثابت‌اند و مشی شناور است متناسب با شرایط روزگاران ”‌ برای درک مشی مجاهدین بنیانگذار باید آن را در بستر فهم هم زمانی – هم مکانی فهم کرد و شرایط آن دوران را در کفه ای از سنجش قرار داد.آن دوران دوره ای بود که امیریالیسم لخت و عریان و با سلاح به سرکوب وحشیانه جنبش‌های رهایی بخش مبادرت می‌کرد جهان مهاجم برای قتل و عام مردم الجزایر، به خاک و خون کشیدن ملت فلسطین، ویران کردن خانه آلنده وبه تخت نشاندن پینوشه خون ریز در شیلی، کشتار بی رحمانه مردم ویتنام و فرمان رسمی تجاوز به زنان ویتنامی، حمایت از باتیستا دیکتاتور کوبا، خود را ملزم به ارائه حتی توجیهی نیز نمی‌دانست. استعمارگران با حاکم کردن خونتای وحشی در کشورهای وابسته هر ندای آزادی خواهی را وحشیانه سرکوب می‌کردند.  شرایطی که مجاهدین بنیانگذار در آن قرار داشتند شرایطی بود که نبرد خلق و امیریالیسم تنها با سلاح به پیش می‌رفت. و مشی پیروز قیام مسلحانه برای دفاع از مردم در برابر خونتای وحشی حاکم بود و رژیم شاه نیز در کمپ امپریالیسم تعریف می‌شد و آشکارا در ویتنام و عمان دخالت نظامی می‌کرد. از طرفی این تنها هژمونی سلاح در خروش‌های آزادی بخش نبود که گزینه سلاح را به ذهن متبادر می‌کرد قیام مسلحانه خواست طبیعی مردم بود که سالها کشتار وحشیانه را در حکومت پهلوی پدر و پسر تجربه کرده بودند و مجاهدین بنیانگذار تنها به تبیین این خواست طبیعی برخاستند و امکانات لازم برای تحقق آن را فراهم آوردند. اما امروزه با پیچیده‌تر شدن اشکال امپریالیسم و استعمار و سر برآوردن استعمار نوین، پیشرفت بشر، تکامل انسان و تکثر راههای پیش رو گزینه سلاح محل تردید جدی قرار گرفته است نگاهی به جنبش‌های رهایی بخش نوین و روندی را که جنبش‌های اصیل و قدیمی به پیش گرفته‌اند نشان می‌دهد که منطق سلاح کاربردی ندارد و باید به انگاره‌های نوینی برای مبارزه دست یافت جنبش‌های رهایی بخش نوین با انگاره‌های نو به نبرد با امپریالیسم نو و استبداد بر می‌خیزند

 

بر مدار منش

منش مجاهدین بنیانگذار میراث گرانبهایی برای هم امروزی ست که منش گمگشته است آنان در مکتب بزرگان درس عشق خواندند و در جامعه رزم ایثار کردند تا در رزمگاه ایران پیمان عشق و ایمان را به نام خود حک کنند بدون شک مهمترین دستاورد یک سازمان سیاسی- انقلابی منش است بدون منش تکامل و مبارزه امکان پذیر نخواهد بود زیرا روند کسب صلاحیت که نخستین مرحله از مراحل مبارزه است طی نمی‌شود. این منش ماندگار مجاهدین بنیانگذار است که آنان را به عنوان حلقه مفقوده، حلقه واسط تمامی نیروهای مبارز و نقطه اتصال بین مبارزین مذهبی، ملی و چپ عدالت خواه قرار می‌دهد. پایبندی به اصول اخلاقی خصوصا اخلاق مبارزاتی، صداقت، تواضع و برخورد تعالی بخش جوهره منش بنیانگذاران است حنیف روزهای تعطیل با دوچرخه به میان مغازه دارها و کسبه می‌رفت او همواره می‌گفت ”‌جایگاه یک بازاری را ببین قدرش را بدان و بعد یک قدم هم کمکش کن ”‌ حنیف با آنکه خود مولد گفتمان نوینی است اما می‌گوید ”‌ ما کاری نکردیم تنها یک قدم جلو رفتیم ”‌  و خود را هنوز در جایگاه شاگردی بزرگان می‌بیند که باید باز هم از آنان بیاموزد انشعاب مجاهدین بنیانگذار از نهضت آزادی هیچ هزینه ای برای نهضت آزادی در برنداشت آنان مهندس بازرگان را یک سرمایه مبارزاتی می‌دانستند و آیت الله طالقانی را در جایگاه یک پدر می‌دیدند. سعیدمحسن مسیح دوران است او باران رحمت و عطوفت و مهربانی است او در جهرم بر سفره مستضعفین می‌نشست تا سفره آگاهی از درد و رنج مردم را برای خود پهن کند. سعید می‌گفت از کسانی که به او حکم اعدام داده‌اند نفرتی ندارد. مبارزه تمام وقت و حرفه ای سعید را از کلیه خراب پسر همکارش غافل نمی‌کند و پول درمان او را تهیه می‌نماید او شور زندگی و عشق به انسانیت است.    این گرمای عارفانه وجود اصغر است که از منش زبانه می‌کشد و بر آتش دژخیم غلبه می‌کند.   مرگ پهلوانی و فرجام سرخ مجاهدین بنیانگذار از منش گرانبهایشان می‌طراود، آنان همه مسئولیت‌ها را برعهده می‌گیرند تا کادرها و توده‌ها را نجات دهند“‌ مجاهدین بنیانگذار از خود خروج کرده بودند. از خود قدمی به بیرون گذاشته بودند، خروج کلید همه تحولات است انسان‌هایی باید باشند که یک وجب از خود خارج شوند به غیر خود فکر کنند به هم نوع، به همسایه، به دیگران در این صورت است که اتفاقی رخ می‌دهد، تحولی نمایان می‌شود اساسا حلول تمدت در فردیت انسان‌ها در شکل خروج از خود و ارتباط فعال با دیگران و طبیعت پیرامونی است این خروج بحث یک نفر دو نفر نبود یک روح قابل گسترش بود ”‌ (سه هم پیمان عشق ص 517)  این منش ماندگار بنیانگذاران بود که آنان را ازخود خواستن به دیگر خواهی رسانید و لرزه بر جامعه ای افکند که در آن سکون و رخوت چیره بود

شهید سعید محسن 

در مدار بینش

اسلام نو اندیشانه، سوسیالیسم و نگاه ملی وجوه اصلی بینش مجاهدین بنیانگذار است. آنان بر پایه این سه اصل اساسی حامل اندیشه ای هستند که از میانه میدان وطن می‌جوشد و برآمده از متن شرایط دوران است. در بینش بنیانگذاران برای مبارزه، همزمان سه عامل در هم تنیده استبداد و ارتجاع و امپریالیسم در نظر گرفته می‌شد. حنیف می‌گفت ”‌ ملات وحدت ما تئوری ماست ”‌ او معتقد بود مبارزه جان سختی می‌طلبد ”‌ او با جان سختی شگرف و کندن از همه هستی در پیوستن به هستنده اصلی در پی یافتن روح و قوانین هستی مشغول به کنکاش بود ”‌ مجاهدین از هستی با تمام امکاناتش کنده می‌شوند ودر مسیر مبارزه قرار می‌گیرند بهروز باکری از عشق به دخترعمویش جدا می‌شود و عشق به وطن را در دل می‌کارد او پس از آن نیز عاشق بود اما وسعت عشق او آنچنان عمیق شد که تمام مردمان وطن و همه خلق‌های تحت ستم را در برمی گرفت. اصغر بدیع زادگان بر این باور بود که ”‌ ارزش هر کس در مبارزه به اندازه مایه ایست که در این راه می‌گذارد ”‌ و اصل در جان سختی انسان‌ها برای مبارزه است. محمد حنیف نژاد، اصغر بدیع زادگان، لطف الله میثمی و... از بورس تحصیلی و امکانات زندگی چشم می‌پوشند و به مبارزه حرفه ای می‌پردازند تا در مبارزه گامی به پیش نهند. آنان در شرایط سرکوب و خفقان می‌مانند تا صلاحیت کسب کنند در بینش حنیف نژاد رهبری نمی‌تواند از حاشیه دستور دهد پیشتاز باید در متن مبارزه قرار بگیرد. مجاهدین بنیانگذار معتقد بودند که مبارزه دارای علم و قواعدی است و برای مبارزه پیروز باید قواعد آن را بر گرفت.  این سعید محسن است که در پس نقش‌های زیبای یک فرش سرانگشتان خونین دخترکان معصومی را می‌بیند که در فقر خانواده هایشان نان آور خانه‌اند. اوست که احساس می‌کند خون رگانش خونابه مردمان فقیری است که از گرسنگی، خون خود را می‌فروشند. اوست که در زندگی مرفه یک طبقه رنج کارگرانی را به یاد می‌آورد که زیر چرخ‌های سرمایه داری جان می‌دهند اوست که در ”‌سنگفرش کوچه‌های ظلمت خیز استبداد خونابه برادران و خواهرانش را می‌بیند ”‌ از میان این نگرش سعید است که مبارزه می‌طراود.  استقلال و حاکمیت ملی انگاره ای جدایی ناپذیر در بینش مجاهدین بنیانگذاران است هنگامی که اصغر بدیع زادگان به عنوام مسئول گروهی از مجاهدین برای آموزش چریکی به پایگاه‌های الفتح می‌پیوندند عده ای از فلسطینی‌ها به او می‌گویند اگر بخواهند در ایران یا در خلیج فارس عملیاتی انجام دهند آیا مجاهدین به آنها کمک می‌کند شهید بدیع زادگان در جواب می‌گوید اگر شما به ما کمک کنید تا ما خودکفا شویم این بهترین کمک به خود شماست یعنی حاضر نبودند در کادر خط مشی فلسطینی‌ها کار کنند و وابسته به انقلاب فلسطین شوند آنان استقلال خود را حتی در برابر سازمان‌های آزادی بخش سایر کشورها نیز حفظ کرده بودند مجاهدین بنیانگذار با نگاه جهت دار به تاریخ ایمان داشتند که مستضعفین پیروز نهایی نبرد و وارثان حقیقی زمین‌اند. آنان با جان سختی برای برپایی یک جامعه بی طبقه توحیدی کوشیدند وبا تبیین رادیکالیسمی – به مفهوم ریشه یاب و تحلیل گر مولد بینشی شدند که کاروان تحول را به پیش بَرَد

 

بر مدار روش

مطالعه روشمند، جمع بندی مدون و جان سختی برای تحقق دغدغه‌ها و آرمان‌ها مبنای روش مجاهدین بنیانگذار بود. حنیف در مطالعه دقیق، وقت گذار و برنامه دار بود. و در جستجوی یافتن اصول و روشی مدون برای مطالعه و کشف قوانین و سنت‌های حاکم بر مبارزه می‌گشت. او معتقد بود که مبارزات پیشین بدون ایدئولوژی و راهنمای عمل بوده است و عدم آموزش ایدئولوژیک در بین کادرها را از نقاط ضعف نهضت آزادی می‌دانست. او علاوه بر نقد به ایجاب نیز توجه داشت اگر حنیف به نارسایی کار آموزشی در نهضت آزادی انتقاد داشت خود آموزش را مبنای کادرسازی در سازمان قرار داد او می‌گفت بدون آموزش نمی‌توان کادر همه جانبه تربیت نمود حنیف معتقد بود ”‌ اکر ما یک مثقال عمل می‌کنیم باید 50 خروار جمع بندی داشته باشیم اگر ما عمل کنیم و جمع بندی نکنیم ضربه خواهیم خورد. برای هر عملی باید مقدمتا تحلیل داشت و در طول عمل دینامیسم و بعد از عمل جمع بندی نمود و تا جمع بندی تمام نشده عمل جدیدی را شروع نکنیم ”‌ انان پس از جمع بندی مبارزات پیشین مردم ایران هشت وجهی مبارزه نوینی را با تلقی فاز صفر طراحی کردند 1- مبارزه حرفه ای 2- استراتژیک 3- دراز مدت 4- مردمی 5- مکتبی – ایدئوتوژیک 6- سازمان یافته 7- مهر آمیز 8- خودکفا-تیمی. آنان با تعریف فاز صفر برای خود به کسب صلاحیت پرداختند و استراتژی سه مرحله ای و زمان بندی شده را طراحی نمودند 1- کسب صلاحیت  2- تدوین استراتژی  3- اعلام عمومی استراتژی برای خلق. آنان پس از آموختن در مکتب استادان اخلاق و مبارزه و شکل گیری ملات منش و بینش در وجودشان با طراحی مبارزات خودکفا – تیمی تشکیلات منسجمی را بنا نهادند که با شیوه سانترالیسم دمکراتیک به پیش می‌رفت تا علاوه بر رعایت قواعد و نظم یک سازمان انقلابی گذاره‌های دمکراتیک نیز در آن لحاظ شود و سرچشمه نقد نیز جاری بماند روش مجاهدین بنیانگذار با تئوری عجین بود حنیف بر این باور بود که بدون تئوری نباید عمل کرد و مبارزه بدون روش را مرحله سوزی می‌دانست.

شهید اصغر بدیع‌زادگان 

بخش سوم: کاربست امروزین حرکت پر مایه مجاهدین بنیانگذار 

یک خوانش تاریخی هنگامی ارزشمند است و اثر بخش می‌گردد که علاوه بر جمع بندی مدون، برای هم امروزی تلنگری برای کنکاش بیافریند. اما کنکاش در کاربست امروزین علاوه بر رعایت قوانین و قواعد فهم هم زمانی  ـ  هم مکانی  (هرمنوتیک). و ترجمان بروز قواعد، باید قواعد غیردورانی را کنار نهاد و به تفسیر، تصحیح و تکمیل آن پرداخت.

دستاورد امروزین مجاهدین بنیانگذار را می‌توان در چند وجه به کند و کاو نشست:  

  • منش زرین مبارزاتی   
  • آرمان داری ـ بی‌ادعایی  دغدغه‌مندی-جدیت-کار
  • مسئولیت پذیری دورانی  بستر سازی  اتکا به خود-طراحی فازصفر   
  • جمع بندی مدونبرای تحقق  استراتژی مدون  
  • تئوری مولد  کارتوضیح- آموزش   
  • سازماندهی-تشکیلات   مقاومت بستر مبارزه
  • گفتمان مستقل و بومی

منش مبارزاتی مجاهدین بنیانگذار و بسیاری از فعالان دهه‌های 40 و50 برگ زرینی است که بر تارک تاریخ ایران می‌درخشد این منش بنیانگذاران است که به آنان امکان رشد و ارتباط با بزرگان را می‌دهد نگاه بنیانگذاران به موی سپیدان مبارزه نقادانه اما توأم با احترام بود. بنیانگذاران هماره طالقانی و بازرگان را در جایگاه استادی می‌دانستند و حنیف تئوری قطب‌ها را مطرح کرده بود و معتقد بود افرادی چون آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان و... قطب‌های انقلاب و سرمایه‌های آن هستند.

مجاهدین بنیانگذار برای تحقق دغدغه‌ها و آرمانهایشان مسئولیت‌های دوران را تماما بر عهده می‌گیرند آنچه  در حرکت بنیانگذاران دارای اهمیت تاریخی و تمام دورانی ست این است که حنیف نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع زادگان در محضر طالقانی و بازرگان رشد یافتند،  اما خود بدیل راهی نو شدند  و در مداری بالاتر از انان قرار گرفتند حنیف در عصری قوام می‌یابد و مولد گفتمان نوینی می‌گردد که عصر چهره‌ها و شاخص هاست هنگامه ای است که طالقانی، بازرگان، دکتر سحابی، شریعتی و... حضور دارند اما حنیف آنچنان دغدغه مند ودر مبارزه جدی است که حرکت صرف بر محور بزرگان او را اقناع نمی‌کند و ضمن حفظ ارتباط با آنان خود حرکت جدیدی را پی ریزی می‌کند. مجاهدین بنیانگذار در دریای آرمان خواهی و سربداری غرقه بودند. فصل آرمان خواهی فصل رویش هاست، فصل آفرینش و مقاومت است اما فصل بی آرمانی فصلی است که عده ای بهار دمکراسی را حتی با جنگ طلبان بین الملل نیز خوش آمد می‌گویند واستقلال را زیر چکمه‌های دمکراسی کاغذی ذبح می‌کنند فصلی است که برابری زیر پای تجارت بی بنیان و وابسته له می‌شود فصل آرمان خواهی فصلی است که ارزش به مایه و سخت جانی است که برای مبارزه گذارده می‌شود فصل حاکمیت اندیشه‌ها و دغدغه هاست اما عصر بی آرمانی عصر حاکمیت رسانه‌ها و رسانه ای بودن است.

هر جنبش برای دوام وحرکت نیازمند تولد فکر و ایده است که از مطالعه روشمند و جمع بندی مدون حاصل می‌شود و برای پیروزی به تدوین استراتژی و سازماندهی انسانی – اخلاقی نیاز دارد.   بسیاری از باورهای تفکری حنیف انگاره‌هایی تمام دورانی است، اخلاق، آرمانگرایی، برابری طلبی و آزادی خواهی و جان سختی برای تحقق آنها ارزش‌های معطوف به یک دهه نیستند که با گذر زمان غبار شک وتردید بر انها بنشیند.

در پایان باید به این حقیقت تاریخی اشاره داشت که شریعتی و حنیف نژاد دو بال حرکتی جریان نواندیشی دینی در ایران هستند اما گفتمان حنیف که تحولی عظیم در تاریخ مبارزات ایران ایجاد نمود با توجه به نوع مبارزات او که مخفیانه و تشکیلاتی بود کمی ناشناخته مانده است که باید با بازگشت به این گفتمان توحیدی، ملی و برابری‌طلبانه، به سوی شناخت و تبیین گذاره‌های امروزین آن حرکت نمود و آن را به کاربست.

 

مسیر جاری:   صفحه اصلی در نگاه دیگرانبینش، روش و منش
| + -
استفاده از مطالب سایت با ذکر ماخذ مجاز می‌باشد