در نگاه دیگران» شاخه:بینش، روش و منش
پرینت
بازدید: 4547

منبع: یادنامه‌ی سالگشت پرواز شهید هدی صابر ـ ۲۱ خرداد ۱۳۹۱

 تختی را به واقع باید قهرمانِ منش نامید. او در عصری که سنت پهلوانی نیمه‌جان شده بود و جای خود را به قداره‌بندی داده بود، به احیای منش پهلوانی پرداخت.

سخن گفتن در مورد تختی در توان هر کسی نیست. به قول شاعر "گاو نر و مرد کهن" می‌خواهد و از این روست که آثار کمی در مورد این سرمایه عظیم اجتماعی و سیاسی ایران وجود دارد. نشریه چشم‌انداز در زمستان ۱۳۸۸ اقدام به انتشار ویژه‌نامه‌ای کرد که مدیریت این ویژه‌نامه را مرحوم صابر عهده‌دار بود. شهید صابر برای تدوین این ویژه‌نامه، تقریباً تمام منابع مکتوب و شفاهی که در مورد تختی وجود داشته است را سر زده است. صابر دغدغه‌ی منش داشت. منشی که آن را در چند دهه پیش گم‌شده می‌دانست. بیشتر کسانی که در این نشریه به سراغ آنها رفته‌اند، چنین دغدغه‌ای دارند. سرآغاز این مجموعه را، مکتوباتی از خود تختی و مصاحبه‌هایی با فرزند و نوه‌اش در بر می‌گیرد. تختی از سختی‌های مسیرش می‌گوید و از اینکه معتقد بوده و به دائم به خود گوشزد می‌کرده است که «آینده از آن کسی است که بیشتر از همه رنج برده است.»

در تختی جوان دو عنصر توأمان وجود دارد؛ یکی بردن رنج. رنج برای بسیاری از انسان‌ها وجود دارد، اما کسی که رنج را به جان بخرد و راهش را از میان رنج بگشاید، همچون فولادی که از دل آتش برون آید، آبدیده می‌شود. گذشتن از این آتش اما خود نیازمند عنصر دیگری به نام امید است. گویی تختیِ جوان، امیدی بی‌انتها دارد. امید به اینکه آنسوی آتش چیزی در انتظار است، می‌تواند باعث شود که هر چه بیشتر در آتش فرو روی، شور و شعف بیشتری داشته باشی.

نگاه تختی به خود ورزش هم نگاهی متفاوت است. او می‌گوید: “ملت ما می‌تواند با بهره گیری از سنت‌های باستان و اعتلای جوانمردی و زنده نگهداشتن خصلت‌های بزرگی و نجابت و شرافت و با سجایای نیک شهامت و شجاعت، زیربنای محکمی برای افتخارات ملی خود بسازد“

از دید تختی افتخار ملی در رشد یافتن سجایای نیک انسانی امکان‌پذیر است. او معتقد است چند دوره قهرمان سازی را کنار باید گذاشت و به دور از مسابقات جهانی و یا در ارتباط کمتر با آن، با همکاری مردم و با امکانات بیشتر ورزش را در ایران باید تعمیم داد. عنصر مردم، عنصری است که تختی بسیار به آن وابسته است. البته رویکرد به مردم را می‌توان در سخن افراد زیادی یافت. مردم واژه‌ای است که می‌توان منویات خود را پشت آن پنهان کرد، اما این واژه که مفهومی متکثر دارد، در زبان تختی، واقعیتی اجتماعی‌اند که قابل احترام و دوست‌داشته شدنند. تختی عاشق انسان است. ماجرای مسابقه تختی با سیراکوف بلغاری بارها نقل شده است، اما از آنجا که این ماجرا اتفاقی متفاوت در جهان ورزش محسوب می‌شود، می‌توان آن را باز هم مرور کرد. تختی، پای سیراکوف را سگک می‌کند، متوجه می‌شود که پای مصدوم سیراکوف ناراحت است، تختی او را رها می‌کند و برمی‌خیزد. البته سیراکوف دست تختی را به عنوان برنده بالا می‌برد. حتی تماشاچیان ایرانی، وقتی تختی حریف را رها می‌کند، به او اعتراض می‌کنند اما گویی در دل قهرمان دنیایی دیگر است که در آن ورزش جایگاه واقعی خود را دارد. ورزش نشان خودنمایی و رقابت صرف نیست، او با فرهنگ ورزش باستانی ایران رشد کرده است. فرهنگی که پوریای ولی را در خود پرورده است.

افتادگی آموز اگر طالب فیضی

هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

برای تختی ورزش به واقع نمودی از دست دیگری را گرفتن است. ”تختی دستگیر هم بود. از دستگیری‌های تختی خاطره خیلی زیاد است. از کمک به یک زن و مرد فلج که تازه ازدواج کرده بودند تا دکه مطبوعاتی خریدن برای یک جوان بیکار و... می‌گویند هروقت کادویی از طرف راه‌آهن – محل کارش – یا بقیه سازمان‌ها و دستگاه‌ها می‌گرفت، بدون اینکه آن‌ها را باز کند به کسانی می‌داد که ناگفته سرپرستی‌شان را به عهده داشت.“(ویژه‌نامه تختی نشریه چشم‌انداز، گفت‌وگو با بابک تختی، هدی صابر)

صابر در ادامه این ویژه‌نامه مصاحبه‌هایی با فرزند و نوه تختی انجام می‌دهد و آنگاه به میان هم‌محلی‌ها، ورزشی‌ها، هم‌فکرها، اهالی سیاست، پژوهش و دوستی می‌رود.

معرفی مختصری از ویژه‌نامه‌ی «جای خالی، جای سبز» جهان پهلوان تختی  به سردبیری شهید هدی صابر

تختی پای منبر طالقانی و مکتب مصدق رشد کرده بود، نزدیک‌ترین ارتباط را با دکتر صدیقی داشت و از خلیل ملکی و نیروی سوم تأثیر گرفته بود. حسین سکاکی – که برادر همشیر و رضائی تختی نیز بوده است- از هم محله‌ای‌ها و هم‌فکرهای تختی است. سکاکی از نسبت تختی و مصدق می‌گوید:“آقای تختی به دکتر مصدق علاقه‌‌ای خاص داشت که من تا به حال از کس دیگر چنین علاقه‌ای ندیده‌ام. من و آقای تختی همیشه روزنامه باختر امروز دکتر فاطمی را می‌گرفتیم و حتی اگهی‌هایش را هم می‌خواندیم. باور کنید اگر تختی روزی این روزنامه را نمی‌خواند، انگار چیزی گم کرده بود.“ عباس همگون، در همین مورد می‌گوید:“در یوکوهامای ژاپن سال ۱۹۶۱ – سال ۴۰ ما- وقتی قهرمان جهان شد، از جبهه ملی به تختی تلگراف تبریک زدن. علی عبده رئیس فدراسیون بوکس بود و همراه تیم کشتی در یوکوهاما. عبده تلگراف رو برای شاه فرستاد. ولی تختی پای جبهه و مصدق وایساده بود.“ او که پسرعموی تختی است در مورد منش تختی نیز نکات درخور توجهی می‌گوید. دیگرانی نیز از هم محلی‌ها و دوستان نیز در این نشریه از او می‌گویند. یافتن چنین فهرستی برای مصاحبه کاری بس دشوار است که از عهده صابر به نیکی برآمده است.

در میان هم‌فکران تختی، اولین کسی را که می‌توان جست، حسین شاه‌حسینی است. او که صابر در معرفی‌اش بسیار زیبا می‌گوید: “خم پشت، خطوط پیشانی، گره پیچیده ابرو، چروک چهره، نگاه نافذ و صد سینه گفته و ناگفته، میراث ۶۰ سال فعالیت چند وجهی حسین شاه‌حسینی است“.

او که قلبش بیش از نیم قرن برای ایران و مصدق تپیده است، از نقطه آغازین ارتباط تختی و جبهه ملی می‌گوید، از ارتباط تختی با جبهه ملی و از مرگ او.

پاتوق‌های جهان‌پهلوان را می‌توان از میان گفت‌وگو با هم‌محلی‌ها و هم‌فکرها دریافت. مغازه کاظم شریفی، قنادی روح‌الله جیره‌بندی، قنادی سر جمالزاده و...

صابر در پایان به سراغ اهالی سیاست و پژوهش و برخی دوست‌داران تختی رفته است. مقاله‌ای از شهید پروانه اسکندری نیز در این میان می‌درخشد. هاشم صباغیان، دکتر پیمان، محمدمهدی جعفری، پرویز پیران، بهرام بیضایی و... کسانی هستند که گفت‌وگوی شهید صابر با آنها در این ویژه‌نامه خواندنی است.

بیضایی، در گفت‌وگوی خود به نکته دقیقی اشاره می‌کند. او می‌گوید پس از کودتای ۲۸ مرداد، سنت پهلوانی در جامعه بود، اما این سنت با اندیشه و خردورزی نسبتی نداشت تختی این دو را با هم داشته است. او از معدود ورزشکارانی است که حتی بینش سیاسی داشته و عضو جبهه ملی بوده است. بیضایی در این ویژه‌نامه به شرح نمایشنامه پهلوان اکبر نمی‌میرد می‌پردازد.

ویژه‌نامه تختی که با عنوان جای خالی، جای سبز منتشر شد، نام‌های بزرگی را با خود حمل می‌کند. وقتی پای تختی در میان است، نام‌هایی چون پهلوان حسن رزاز، شمشیری، مصدق و بسیاری دیگر نیز به میان می‌آیند.

دکتر پرویز پیران در همین ویژه‌نامه به ارزیابی این اثر زنده‌یاد صابر پرداخته است. او در ارزیابی خود معتقد است ملت ما که اینقدر به قهرمانان خود احترام می‌گذارد، هنوز نمی‌داند که بر سر قهرمانانش چه آمده است. گویی فراموش می‌شوند، و در هنگام مرگ باز در ذهن‌ها جا باز می‌کنند.

تختی، قهرمان تلاش بود. یادداشت‌هایی که از تختی به جای مانده نشان از فراز و فرودهای زندگی حرفه‌ای و شخصی او دارد. مرحوم صابر خاطره‌ای به نقل از کتاب خودش (میراث پهلوانی) ذکر می‌کند که در دنیای امروز جای شگفتی دارد. تحتی در میان دعوای یک طلبکار و یک بدهکار، به گونه‌ای بدهی فرد طلبکار را می‌دهد که آن فرد گمان می‌کند تختی این پول را از بدهکار پس گرفته و به او داده است.

شهید صابر در این ویژه‌نامه در مقدمه‌ای به جای خالی و سبز تختی اشاره می‌کند و اینکه چرا چنین نام‌گذاری‌ای انجام شده است.

الگوی منشی هدی صابر، الگوی پهلوانی بود. الگویی که شاید کمتر کسی چون شهید هدی به آن می‌اندیشید می‌توان گفت امروز جای هدی صابر بیش از هر کسی خالی است.

معرفی مختصری از ویژه‌نامه‌ی «جای خالی، جای سبز» جهان پهلوان تختی  به سردبیری شهید هدی صابر

مسیر جاری:   صفحه اصلی در نگاه دیگرانبینش، روش و منش
| + -
استفاده از مطالب سایت با ذکر ماخذ مجاز می‌باشد